دستگاه ولایت فقیه؛ ناظمِ رقابت سیاسی
صحنه رقایت سیاسی درون جمهوری اسلامی، صحنهای جدی و مهیّج است. رقایتهایی که در صورت رسمی آن در موسم انتخابات ریاست جمهوری / مجلس شورای اسلامی / خبرگان تجلی مییابد. البته همیشه در کاربرد واژه انتخابات برای آن چیزی که در ایران برگزار می شود، احتیاط لازم است. انتخابات در ایران «آزاد و منصفانه» نیست. در واقع ناظر به نظارت استصوابی شورای نگهبان و رد / تایید صلاحیت کاندیداها توسط این شورا است که برخی از مخالفان جمهوری اسلامی از واژه ترکیبی «انتصخابات» برای سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی استفاده میکنند. درواقع دستگاه ولایت فقیه با کمک شورای نگهبان، رقابتهای سیاسی درون نظام را مدیریت میکند.
البته این مدیریت عالیِ سیاسی مختص نیروهای خودی و درون نظام است. جمهوری اسلامی نشان داده است که در حذف غیرخودیها با هیچ کسی تعارفی ندارد. سرنوشت تلخ جبهه ملی، مجاهدین خلق، حزب توده، سازمان فداییان اکثریت، نهضت آزادی، که همه از همراهان اولیه انقلاب اسلامی بودند و سپس از محذوفان انقلاب قلمداد شدند، نشانگر بیتعارفبودن جمهوری اسلامی در برخورد سختِ حذفی با نیروهای غیرخودی است. اما اینکه نیروهای خط امامی دیروز و دوم خردادی امروز و اعتدالیون (که من از آنها به عنوان دموکراسیخواهان حداقلی یاد میکنم) به رغم اختلافات جدی با دستگاه ولایت فقیه و نیروهای حامی آن، توانسته اند خود را در درون سیستم نگاه دارند و یکباره حذف نشوند، هر علت و دلیل دیگری داشته باشد، به تبار مشترک فکری – سیاسیِ آنان با اصولگرایان تهران نیز برمیگردد. درواقع دوم خردادیها و اعتدال گرایان در نهایت در چارچوب اسلام سیاسی تعریف میشوند و از این لحاظ خویشاوند ایدئولوژیک اصولگرایان تعریف میشوند. این خویشاوندی ایدئولوژیک است که نگاهدارنده پیوند اصولگرایان با اعتدالیون، و دوم خردادیها بوده است.
این البته نافی اختلافات عمیق سیاسی این گروهها با همدیگر نیست. اختلافات آنها در زمانهایی حاد میشود و جبهه اصولگرایان با رهبری خامنهای دست به تحدید و تهدید این دو نحله (و خصوصا دوم خردادیها) میزند اما در نهایت اصل «حفظ اصل نظام» نیروهای تجدیدنظرطلب درونِ سیستم را مجبور به تقلیل خواستهها و ماندگاری در زمین بازی نظام میکند. درواقع تاریخ جمهوری اسلامی نشانگر آن است که اگر کسی خط قرمزهای نظام را رد کند با واکنش سخت اصولگرایان و شماتت اعتدالیون و دوم خردادیها رو به رو میشود. واکنش سهمگین اصولگرایان به جنبش سبز و ایستادگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و سکوت / تبرّی / سرزنشِ کروبی و موسوی از سمت دوم خردادیها و اعتدالیون گواه بارز این نکته است.
در این راه میتوان از مواضع مشهور «سیدمحمد خاتمی» – به عنوان رهبر جبهه دوم خرداد – مثال زد که در واکنش به جنبش سبز و سرکوب آن توسط اصولگرایان، خواستار عذرخواهی دوجانبه شد و از معترضان به نتیجه انتخابات خواست از رهبری نظام عذرخواهی کنند. او همچنین در موضع مشهور دیگری در واکنش به حصر موسوی / رهنورد / کروبی، خواستار سکوت در قبال این مساله شد. از جلسات رای اعتماد وزرای منتخب حسن روحانی در سال ۹۲ نیز میتوان مثال آورد که یکی از درخواستهای نمایندگان حامی خامنهای تاکید این افراد بر جدایی آنها از «فتنه ۸۸» بود و تا حد بسیار زیادی نیز توانستند در این معادله موفق باشند و واژه فتنه را در دهان وزیران منتخب حسن روحانی قرار دهند.
«این دعواها منجر به ثبات این حکومت شده»
«مهدی هاشمی رفسنجانی» – فرزند مغضوب شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی – در مصاحبهای با «بیژن فرهودی» به سادگی و شفافیت هرچه تمامتر مکانیسم رقابت سیاسی درون جمهوری اسلامی را به خوبی توضیح میدهد: «همین دعواها جمهوری اسلامی را نگهداشته. این دعواها منجر به ثبات این حکومت شده چون مردم این دعواها را دموکراسی میبینند. جنگ زرگری نیست واقعا دعواست. البته این دعواها در میان خودشونه… داخل حکومت خودمون دموکراسیه… اینا در میان خودشون دموکراسی دارن ولی خارج از نخبگان سیستم دیکتاتوری است. خامنهای این گونه دعواهارو تشویق هم میکنه. همه نخبگان میدونن که تا کجا باید پیش بروند. یعنی اصولی را پذیرفتن. دوره قبل ۴۰ میلیون نفر اومدن رای دادن، قبل اون ۳۰ میلیون اومدن به آقای خاتمی رای دادن. این انتخاباتها جمهوری اسلامی را سر پا نگه داشته. اما در انتخابات قبلی آقای موسوی اصول را رد کرد. حتی بابام هم [علی اکبر هاشمی رفسنجانی] اصول را رد کرد و دعوایی که شد مشروعیت [نظام] را زیر سوال برد. اینا با ما خیلی بدن چون میگن شما از بازی خارج شدید. ما میگیم شما از بازی خارج شدید چون انتخابات باید سالم باشه در میان خودمون.»
درواقع در جمهوری اسلامی بر سر حفظ کلیت نظام توافق وجود دارد، اما همانطور که مهدی رفسنجانی میگوید، به هیچ روی سگ زرد هم برادر شغال نیست و اختلافات جدی میان بازیگران آن وجود دارد. بازیگرانی در آن نظام هستند که واقعا قصد اصلاح امور را دارند، اما یا نمیدانند یا نمیخواهند بدانند که اصلاح جمهوری اسلامی یعنی انکار جمهوری اسلامی. مانند رقاصههایی که میخواهند در اتاقی کج بنیاد، فریبا و دلربا برقصند. از سخنان مهدی هاشمی به راحتی میتوان دریافت که گره اصلی کار در کجاست و اگر اصلاحات در این سیستم میخواهد سمت و سوی دموکراتیک داشته باشد، پیش و بیش از همه باید رأس سیستم- یعنی نهاد ولایت فقیه و نه صرفا ولی فقیه- که منبع تغذیه نیروهای ضددموکراتیک نظام هست را نشان بگیرد. در بعضی اوقات هم -مانند مجلس ششم- که نشانههایی کم سو از این امر بروز میکرد، نهادهای حامی ولایت فقیه با ابزارهای قانونی آن را در نطفه خفه میکردند. اما بازی و اختلاف در چارچوبی که اصولگرایان تهران به رهبری خامنهای تعیین میکنند همیشه مجاز است و همانطور که فرزند ارشد رفسنجانی میگوید، وی مشوق این امر هم هست. همانطور که در بالا آمد در میان نخبگان برجسته و رده اول سیستم، اگر هم کسانی اراده کردند این بازی را به هم بزنند، با واکنش غضب آلود اصولگرایان و حامیان آنان مواجه شدند. در واقع مساله واضح این است که رقابتهای سیاسی درون جمهوری اسلامی اگرچه جدی هستند، اگرچه معنادار هستند اما آن را نمیتوان به نام دموکراسی ضرب زد.
مورد «علی مطهری»
روشن است که خامنهای از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و با راهیابی «محمود احمدی نژاد» به کاخ ریاست جمهوری، به صورتی روشن اسب خود را برای بهرهبرداری تام و تمام از همه منابع قدرت زین کرده است. اما در سالهای اخیر و پس از سال ۸۸ موفقیتهای بسیار قابل توجهی داشته است. سرکوب کم هزینه جنبش سبز، مدیریت هنرمندانه انتخابات ۹۲، شکستن حلقه تنگ تحریمها، بازیابی نسبی مشروعیت سیاسی ش، حفظ دولت اسد در سوریه و… . اما در پیوند با بحثهای بالا، یکی از موفقیتهای قابل توجه خامنهای که کمتر به چشم میآید «تعیین استاندارد مطلوب نزاع سیاسی» ست.
به «علی مطهری» بنگریم. او در ماههای اخیر به دلیل تاکید بر رفع حصر موسوی / کروبی / رهنورد، تبدیل به «قهرمان سیاسی» بدنه جوانان دوم خردادی و اعتدالی شده است. یکی از عواملی که به او کمک کرد که عنوان قهرمان سیاسی را از بدنه جوانان دوم خردادی و اعتدالی کسب کند، نطق او در روز یکشنبه -۲۰ دی ماه ۹۳- در مجلس شورای اسلامی بود. درواقع پس از این نطق و حمله نمایندههای مخالف به او چهرهای از او تصویر شد چونان که از یک آزادیخواه مخالف استبداد. اما کافیست در نطق او دقت کنیم. او از ادبیاتی کاملا نظام محور بهره برد. در ابتدا از عدم برخورد با «بدحجابان» و رواج ساپورت گله کرد. سپس بر رهنمودهای «رهبر انقلاب» تاکید کرد. مفهوم «فتنه» را چندبار به کار برد. ۹ دی را «یوم الله» نامید. بر عدم تعلق خاطرش به موسوی و کروبی تاکید کرد و در آخر به دلیل حفظ منافع انقلاب اسلامی و دفاع از نظام اسلامی، خواستار رفع حصر آن سه محصور و نیز «محاکمه» موسوی و کروبی شد. اما با این حال نمایندگان اصولگرای مجلس به سمت او حمله ور شدند و متعاقب حمله اصولگرایان به او، در شبکههای اجتماعی و در میان بدنه جوانان دوم خردادی و اعتدالی از مطهری پشت هم تجلیل به عمل میآمد.
در واقع چنان تصویری سانسورشده از علی مطهری ارائه میشود که اگر آدمی نداند و نطق او را نخواند به این خطا میافتد که انگار او واقعا خواستار رفع حصر آن سه محصور با رهیافتی حقوق بشری یا دموکراتیک (بازپس گیری حقوق مردم) است. در حالیکه مطهری دقیقا در درون گفتمان مطلوب خامنهای گام برداشت. او مفهوم فتنه را زیر سوال نبرد. او موسوی و رهنورد و کروبی را بیگناه ندانست. او تنها خواستار رفع حصر این محصورین شده است، آن هم برای محاکمه آنها. اینجاست که من به نکته بالا برمی گردم که خامنهای توانسته است استاندارد مطلوبش برای نزاع سیاسی درون نظام را تعیین کند و برای این ادعا چه دلیلی روشنتر از اینکه هم علی مطهری و هم نمایندگان حمله ور به او، به «رهنمودهای رهبر انقلاب» استناد میکنند؟ درواقع هرکه این دعوا را جنگ زرگری بداند و واقعیاش نخواند ره به خطا برده است. اما مساله این است که این جنگی بین آزادی و استبداد نیست. این نزاعی راستین است اما در زیر عبای ولایت، و چه از این بهتر برای رهبری که خیابانهای تهران در روزهای داغ ۸۸، آرزوی مرگ و نیستی او را داشتند؟
علیرضا کیانی دبیر سیاسی اسبق انجمن اسلامی دانشگاه مازندران که در مقطع کارشناسی ارشد و به دلایل سیاسی از ادامه تحصیل بازماند. در سال ۱۳۹۱ به «دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال ایران» پیوست. وی بدلیل فعالیت سیاسی دوبار بازداشت شد و در تیرماه ۱۳۹۰ ایران را ترک کرد و هم اکنون ساکن آمریکا است
#علیخامنهای #دیدگاهنو #ولایتفقیه #جمهوریاسلامی #علیرضاکیانی #شوراینگهبان