راس دوتات – برای درک معضلی که حملات فاشیستی «دونالد ترامپ» برای سران حزب جمهوری خواه به وجود آورده، بهتر است ابتدا همان ترسهای خاصی را بررسی کنیم که ترامپ برای حملاتش مورد استفاده قرار میدهد. برای همه راحتتر میبود اگر این ترسها کاملاً غیرمنطقی بودند و فقط در اثر تعصب و اضطراب در برابر جهانی در حال تغییر بوجود میآمدند. البته بعضی از آنها اینگونه هستند. بعضی دیگر اما قابل درک و منطقی اند، در واقع، از آن نوع ترسهایی هستند که سیاستمداران و احزاب سیاسی باید به آنها پاسخ داده و راه حلی برایشان ارائه کنند.
مشکل جمهوری خواهان این است که دقیقاً در جایی قرار گرفتهاند که مباحث امنیت ملی و مهاجرت بهم میرسند. و این همان جایی است که رهبریِ جمهوری خواهان کمترین میزانِ اقتدار و اعتبار را در میان هوادارانش داراست. در زمینهٔ امنیت ملی کاملاً منطقی است که رای دهندگان نگران تروریسم و بنیاد گرایی اسلامی باشند، بخصوص بعد از تشکیل یک خلافت خودخوانده در خاورمیانه و شمال آفریقا و بعد از پاییزی که همین خلافت موجی از حملات تروریستی که باعث کشته شدن صدها نفر از قاهره تا کالیفرنیا شد را یا رأساً برنامه ریزی کرد و یا الهام بخش آنها بود.
از طرف دیگر باز هم منطقی است که رای دهندگان نگران ارتباط تروریسم با سیاستهای مهاجرتی باشند. آن هم زمانی که اروپا در تلاش است تا موج عظیم پناهندگان از جهان اسلام را مدیریت کند و مهاجرت مسلمانان به آمریکا در مقایسه با دههٔ ۹۰ دوبرابر شده است و داعش در پی استخدام بعضی از همین مهاجران است. همچنین از طرفی دیگر، حملات تروریستی اخیر در کالیفرنیا به خاطر یک نوع ویزا اتفاق افتاد که حتی رئیس جمهور آمریکا در اولین سخنرانیاش بعد از حادثه نتوانست به درستی آن را شناسایی کند.
از آنجایی که رئیس جمهور کنونی یک دموکرات است و سیاست خارجی او در عراق و لیبی به ایجاد داعش کمک کرده است و از آنجایی که سیاستهای مهاجرتی او در نظر محافظه کاران عواقب ناخواستهای به دنبال خواهد داشت، برای رهبران حزب جمهوری خواه چندان مشکل نیست که پاسخ این آشفتگیها را با یک فریاد پر سروصدا بدهند: «اوباما معضل داعش را به خوبی مدیریت نمیکند، به او نمیتوان در مورد امنیت مرزها اعتماد کرد، پس به ما رای بدهید».
این قدم در حالت عادی میتواند به شکل موثری کارهای عجیب و غریب «ترامپ» را نیز به حاشیه براند. در این صورت جمهوری خواهان به رای دهندگان خود میگویند ما مجبور نیستیم خانوادههای تروریستها را شکنجه دهیم یا یک پایگاه اطلاعات دینی به راه بیاندازیم و یا از ورود همهٔ مسلمانان به آمریکا جلوگیری کنیم. تنها کافی است فردی محکمتر، باهوشتر و سختگیرتر جای ساکن کنونی کاخ سفید را بگیرد.
و در پایان هنوز هم ممکن است در این مبارزه به پیروزی رسید. اما در حال حاضر پاسخهای عادی حزبی به اضطراب عمومی نتوانسته ترامپ را به حاشیه براند. در عوض به دو دلیل که قابل درک هم هستند چنین تلاشی برای رای دهندگان دست راستی بینتیجه است: اولاً بسیاری از این رای دهندگان در زمان ریاست جمهوری «جورج بوش» زندگی کردهاند. آن زمان که یک رئیس جمهور جمهوری خواه تلاش برای گسترش دموکراسی در جهان اسلام به زور اسلحه را با رد قطعی این ادعا که خود اسلام در ابعاد بزرگتر میتواند مشکل زا باشد ترکیب کرد. و آنها به خوبی به یاد میآورند که این استراتژی نتیجه مطلوبی در برنداشت.
ثانیاً این رای دهندگان به تجربه میدانند علی رغم گفتههای سیاستمداران جمهوری خواه در مورد مهاجرت و امنیت مرزها، بسیاری از آنها با همین باراک اوباما همنظر هستند: آنها طرفدار مهاجرت بیشتر و کنترل کمتر هستند، و به صورت پنهانی (و گاهی غیرپنهانی) مخالفین [پذیرش مهاجران] را یک مشت بومی پرستِ نادان میدانند.
و این شامل آخرین رئیس جمهور جمهوری خواه هم میشود که در زمان رهبری او بزرگترین حملهٔ تروریستی در تاریخ آمریکا اتفاق افتاد. آن هم توسط عدهای که کاملاً قانونی در آمریکا حضور داشتند و بیشتر آنها از کشوری میآمدند و در آنجا ویزا گرفته بودند که رسماً نزدیکترین هم پیمان ما در جهان اسلام است.
زمانی که این دو مسئله را در یک مبارزه انتخاباتی با هم ترکیب کنید و رهبری حزب نیز از شخصیتهایی تشکیل شده باشد که هنوز به رویکرد بوش در امنیت ملی و مهاجرت باور دارند و کاندیداهایی که بیشترین حمایت را از جمهوری خواهان دریافت میکنند یا «مارکو روبیو» و یا «جب بوش» باشند، آنگاه است که مینوان درک کرد چرا بعضی از جمهوری خواهان احساس میکنند چیزی که در حال حاضر پیشنهاد میشود قبلاً امتحان شده و چرا وعدههای حزب در مورد بهبود سابقهٔ بجا مانده از اوباما اقتدار کافی را ندارد و بیشتر به یک دروغ بزرگ میماند.
همانطور که در نوشته دیگری اشاره کردم به همین دلیل است که جمهوری خواهان برای عرضهٔ یک ریچارد نیکسون برای مقابله با جورج والاس (ترامپ) به مشکل برخوردهاند. از نظر تئوریک حرکت نیکسونی هم گزینهٔ درست است و هم آن چیزی است که حزب به شدت به آن نیاز دارد. حرکتی که شامل پاسخی درست و بجا باشد به ترسهایی که ترامپ از آنها سوء استفاده میکند و در عین حال دیوانگی، تعصب بیجا و فاشیسم را رد کند.
اما در حال حاضر در حزب، کدام کاندیدای مطرحی دارای اعتبار کافی برای ایفای چنین نقشی است؟ هنگامی که ریچارد نیکسون برنامه «نظم و قانون» و «صلح باعزت» را پیش میبرد میتوانست بر آرامش نسبی دوران آیزنهاور تکیه کند. اما کدام جمهوری خواه اصلی میتواند امروز با اقتدار به رای دهندگان مضطرب بگوید: میتوانید به من اعتماد کنید که سیاستهای مرزهای باز را اعمال نخواهم کرد و استراتژیام علیه دولت اسلامی به بحران آخرین حضور نیروی زمینی مان در خاورمیانه منتهی نخواهد شد؟
این به نظر شبیه به پیام انتخاباتی «تد کروز» است و ظاهراً کمک خواهد کرد تا خودش را بالا بکشد. اما کروز یک سیاستمدار باتجربه نیست، او یک چهره با اقتدار نیست، و او هم پوپولیسم نوع خودش را پیش میبرد: «بمباران بکنیدشان تا برگردند به عصر حجر» کمپین اوست که ادامه مسیری است که ترامپ ایجاد میکند. پس اگر او شبیه نیکسون است (که قطعاً به یک اندازه عجیب و غریباند!)، نیکسونِ اواخر دهه ۴۰ و اوایل ۵۰ است، که خوب یک چیز متفاوت است.
آیا آن نیکسون میتوانست برندهٔ یک انتخابات باشد؟ معلوم نیست، اما این سناتور تگزاسی میخواهد این را دریابد. اما مثل نیکسون جوانتر که با جو مککارتی بر سر فرمانهای اجرایی آیزنهاور درگیر بود، کروز به نظر راضی میرسد که صبر کند تا جمهوری خواهان ارشدتر و با اقتدارتر جواب دونالد ترامپ را بدهند. فقط مسئله اینجاست که در سطحی که ترامپ در حالِ استفاده از فرصتها است، چنین اقتداری [برای مقابله] وجود ندارد.
* اصل این مقاله در نیویورک تایمز منتشر شده است.
ترجمه از رضا عرب رضا فعال سابق دانشجویی که در مقطع کارشناسی ارشد ستاره دار و از ادامه تحصیل محروم شد. وی هم اکنون دانشجوی زبان شناسی اجتماعی در دانشگاه ورشو لهستان است.