اخباری پیرامون خودسوزی دختر جوانی به نام «سحر» شوک بزرگی در جامعه ایرانی ایجاد کرد. سحر دختری جوان و عاشق فوتبال، اسفندماه سال گذشته با لباس مبدل مردانه در کنار مردانی که حق حضور در ورزشگاه را دارند به استادیوم رفت اما به دلیل سیاستهای مردانه و ممانعت از حضور زنان در ورزشگاهها بازداشت شد. همزمان با سحر، دختران دیگری که شیفته فوتبال بودند بازداشت شدند و هر کدام پس از مدتی بازداشت و بازجویی با قرار وثیقه آزاد شدند. این روایت پایان ماجرا نبود و سحر به دلیل حضور در ورزشگاه به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد و از آنجایی که در طول بازداشت خود مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود پس از نگرانی از آینده خود روبروی یکی از ساختمانهای دادگستری تهران خود را به آتش کشید.
اقدام به خودکشی حقیقی معمولا برای فرد، آخرین راه آرامش و خلاصی است، فردی که خودکشی میکند به هر دلیل این تصور را دارد که هیچ راه دیگری برای رهایی از مصائب و درد زندگی خود ندارد، اما تفاوت زیادی در معنای برگزیدن شیوه خودکشی وجود دارد.
به باور کارشناسان روانشناسی اصولا هر چه شیوه خودکشی خشنتر و دردناکتر باشد بیشتر به معنا آن است که فرد با تحمل این آخرین رنج وحشتناک میخواهد به دیگران پیامی را برساند و فریادی بیصدا از رنج های رفته بر خود را بر گوشهای ناشنوا جهان اطرافاش بکوبد. خودسوزی و یا همان آتشکشیدن خود در میان شیوههای خودکشی از عمیقترین و دردناکترین روشها محسوب میشود. در این سطور قصد پرداختن به عوامل خودکشی و خودسوزی فردی را ندارم و سخن من بر سر خودسوزی اعتراضی است.
خودسوزی اعتراضی در تمامی موارد در برابر سیستمی انجام میشود که با خشونت شدید هر گونه راه ممکن اعتراض را برای فرد معترض بسته است و معترض عملا در برابر شرایط رنج و فشار سیستم سرکوبگر به بن بست کامل رسیده و البته رسیدن به نتیجه در بن بست بودن شدیدا به شرایط روانی و هیجانی و فکری فرد وابسته است، ولی کاملا با درماندگی مطلق اقدام کننده رابطه مستقیم دارد.
معروفترین خودسوزی اعتراضی جهان، خودسوزی تچ گوانگ دوک راهب بودایی ویتنامی در ۱۹۶۳ در اعتراض به سرکوب بودائیان توسط دولت ویتنام جنوبی است، حکومتی که نماد سرکوبگری بی حد اندازه آن عکس معروف ادی آدامز در ۱۹۶۸ است که در آن رئیس پلیس سایگون یک ویت کنگ جوان دستگیر شده را بدون محاکمه و در وسط خیابانی در پایتخت با شلیک به سرش میکشد.
در ایران هم شاهد موارد متعددی خودسوزی اعتراضی به دلیل استیصال مطلق در برابر حکومت بینهات خشن و سرکوبگر جمهوری و اسلامی بودهایم. معروف ترین خودسوزی اعتراضی در ایران، خودسوزی دکتر هما دارابی است، روانپزشک، استاد دانشگاه و عضو جبهه ملی و حزب ملت ایران در اعتراض به حجاب اجباری در اسفند ۱۳۷۲. از دیگر موارد معروف خودسوزی اعتراضی خود سوزی دراویش یارسان اهل حق در اعتراض به تبعیض سیستماتیک علیه دراویش و تراشیدن اجباری سبیل یکی از آنها در زندان بوده. خودسوزی حسین رضوی، نیکمرد طاهری و محمد قنبری در سال ۱۳۹۲ و مهدی و احسان فزونی در سال ۹۶ از این جمله است. والبته موارد متعدد خودسوزی روبروی ادارات و کلانتری ها و وزارت خانه های جمهوری اسلامی. آخرین مورد این سلسله تلخ مشعل های فروزان هم دو روز پیش روبروی یکی از ساختمان های دستگاه قضاء اسلامی رخ داد، سحر دختری ۲۲ ساله و اهل قم که عاشق فوتبال و دوستدار تیم تاج بود در اسفند گذشته با لباس مردانه برای دیدن بازی تیم محبوب اش به استادیوم میرود و بازداشت میشود، وی پس از بازداشت به زندان ورامین منتقل میشود و آنقدر مورد آزار و اذیت قرار میگیرد که پس از آزادی به قید وثیقه و در روز دادگاه اش وقتی تهدید میشود که مانند دیگر دختران استادیوم به شش ماه حبس محکوم میگردد روبروی ساختمان دادگاه اقدام به خود سوزی می کند.
اما چرا افراد زندگی خود که ارزشمند چیز برای انسان است را نابود میکنند آن هم به این شیوه زجر آور و خشن و چه چیز افراد را به این مرحله میرساند؟
چرا افراد با ارزش ترین داشته خود یعنی زندگی خویش را نابود میکنند؟ قطعا تمام کوشش یک انسان معطوف به ادامه زندگی است. ما برای ادامه زندگی با آسودگی نسبی اقدام به اعمال مختلف میکنیم کار، ازدواج، تحصیل، برقراری روابط اجتماعی و دوستانه، پس انداز، بچه دار شدن، مسافرت و تفریح، ورزش و… اما اگر فرد به به درک در بن بست مطلق بودن در مورد شرایط زجر آور و غیر قابل تحمل زندگی خود برسد، حال به هر دلیل اقدام به پایان دادن به زندگی خود میکند اما اصولا رسیدن به چنین نتیجه هیجانی و عقلی امری نیست که معمولا رخ دهد، اگرچه آنقدرهم نادر نیست و سالانه تقریبا جان یک ملیون انسان را میگیرد.
و پرسش دوم چرا شیوه خشن خودسوزی؟ پیشتر گفتم که با انتخاب روشی خشن و زجر آور فرد کوشش میکند همزمان با رها شدن از رنج غیر قابل تحمل و ناگزیر زندگی اش پیامی را هم در اعتراض به عوامل ایجاد آن رنج به گوش اطرافیان و جهانی برساند که تا کنون به رنج فرد بی تفاوت بودند، اینچنین است که میبینیم خودسوزی، این خشن ترین شیوه خودکشی تبدیل به آخرین و تنها راه اعتراض بر حکومت هایی میشود که راه هر اعتراضی را بسته اند و شنوا هیچ صدای مخالفی نیستند، ظلم و لگدمال کردن حقوق فردی افراد را از حد گذرانده اند و افراد هم هیچ پناهگاهی از ظلم بی حد آن حکومت ندارند، مانند حکومت چهل ساله اسلامی ایران.
و اما پرسش آخر و عواملی که افراد را به مرحله اقدام به خودسوزی میرساند؛ فشار غیر قابل تحمل بر فرد در حدی که دیگر توان هیجانی و روانی تحمل آن را نداشته باشد، احساس اینکه این فشار ظلمی از سوی یک فرد یا یک سیستم بوده و امید به اینکه با این نوع خودکشی علاوه بر رهایی از درد پیامی به دیگران و جهان میدهد تا انتقام درد او را بگیرند و نگذارند آن سیستم و افراد بر دیگری این رنج را تحمیل کنند از دلایل اقدام به خودسوزی است. اما رسیدن به این نتایج اکثرا و خصوصا در مورد اقدامات فردی و غیر مذهبی لازمه اش از هم پاشیدگی سلامت روانی است که البته حکومت های دیکتاتور و سرکوب گر بطور عمومی و فردی با وارد کردن فشار غیر قابل به تحمل افراد به عمد اقدام به از پاشاندن سلامت روانی آنها میکنند، هما دارابی را ممنوع الکار و ممنوع التدریس و خانه نشین میکنند تا دچار افسردگی عمیق شود و سحر را که بنا بر ادعای برخی رسانه ها که هنوز از سوی منابع مستقل تایید نشده مبتلا به بیماری مانیک دپرسیو بوده آنقدر در زندان ورامین آزار میدهند که قدرت مقابله روانی او را نابود کنند در حالی که به گفته همان منابع از ابتدا خانواده سحر با ارائه مدارک پزشکی بیماری او را به اطلاع مسئولان قضائی و انتظامی میرسانند.
حکومت های دیکتاتور بطور روزمره در حال ایجاد زجر برای افراد یک جامعه هستند و همزمان در حال تخریب روانی جامعه و اینسان حکومت دیکتاتور ملتی را به سوی انتحار میبرد. آری هر خودسوزی در ایران برگی دیگر بر پرونده ننگین جنایات حکومت ولایت فقیه است.
شرر کنور تبریزی؛ فعال سیاسی و روانشناس بالینی
#خودکشیسحر #خودسوزیسحر #خودسوزی #ورزشگاه #خودکشی #دیدگاهنو #جمهوریاسلامی