خیزشی که وقوع آنبرای هر فرد صاحب اندیشه ای محرز بود بالاخره در ابعادی گسترده ، شهرهای مختلف ایران را فرا گرفت . اما حتی این خیزش نیز نتوانست نگاه سیاستمداران پرمدعا در دوجناح حکومتی را اصلاح کند. آنان همچنان دچار ” انحراف دید ” در عرصه های مختلف هستند. در این مقاله ، نگاهی خواهم داشت بهبیست سال” انحراف دید” اصلاح طلبان تا کسی تصور نکند مواضع شرمآور گروهی از آنان نسبت به خیزش اخیر مردم و نگاه ابلهانه گروهی دیگر ، موضوعی جدید است.
یک- اواخر سال هفتاد و پنج، عنصری نسبتا ناشناخته برای عواممردم، وارد مبارزات انتخابات ریاست جمهوری شد. او که ” سید محمد خاتمی ” نامداشت بعدها در جمع دوستانش گفت: “ما فکر می کردیم چند میلیون رای می آوریم و همین رای، موجب تشکیل پایگاه و محفلی برای پیگیری خواسته های سیاسی و فرهنگی ما می شود”. ( نقل به مضمون ). در آنزمان تقریبا همه اصلاح طلبانمعترف بودند آنچه در دومخرداد اتفاق افتاد رای سلبی به کاندیدای رهبر بود نه آنکه ناشی از شناخت و ارادت بیست میلیون ایرانی به خاتمی و دیدگاههای او باشد.
دو- در آغاز دومین سال ریاست جمهوری خاتمی، دولت تصمیم گرفت بیست سال پس از تدوین قانون اساسی، انتخابات سراسرس شوراهای شهر و روستا را برگزار نماید. در آنانتخابات، کسانی که به خاتمی نزدیکبودند اختیار شوراها در تهران و بسیاری از شهرها را به دست گرفتند؛ اگرچه تعداد آرای آنها در مقایسه با رای چشمگیر خاتمی ، قابل توجه نبود. منتخب اول تهران برای ورود به شورای شهر ، تنها موفق به کسب حدود پانصد هزار رای شد.
سه- کمتر از دوسال بعد در روزهای پایانی بهمن ماه هفتاد و هشت، مردمبا امید به برداشتن موانع از سر راه خاتمی ، به پای صندوقهای رای رفتند و مجلسی ظاهرا یکدست تشکیل دادند تا با همکاری دولت و مجلس ، حقوق سیاسی و اقتصادی خود را استیفا نمایند.
چهار – سه پیروزی پشت سر هم، تازه به دوران رسیده های اصلاح طلب را دچار توهمکرد. نخستین نشانه ها از رفتار اصلاح طلبان جاه طلب در مجلس، با انحصار طلبی های آنان در تقسیمجایگاههای سیاسی مجلس آشکار شد . اما خویشتن داری برخی چهره های موثر و قدیمی در جبهه اصلاحات ، مانع افشای ” ذات انحصار طلب ” کسانی شد که بدون داشتن هر نوع پیشینه مشخص اجرایی – و حتی سیاسی- و تنها با الصاق خود به خاتمی ، مشغول تقسیمغنایم بودند.
پنج – تنها یکسال از استقرار کامل مجلس ششم گذشته بود که مردمبا رایی بالاتر از دوم خرداد هفتاد وشش و این بار با شناخت بیشتر ، خاتمی را برای بار دومبرگزیدند. با گزینش مجدد خاتمی، انحصار طلبان حزب خاتمی – حزب مشارکت – تلاش کردند تعداد بیشتری از مناصب دولتی را بدون توجه به صلاحیت واقعی افراد تصرف نمایند و این ، آغاز روند معکوس در اقبال مردمبه اصلاح طلبان بود.
در واقع ، چهار نوبت رای مردم ، موجب سوءتفاهم دردسرساز برای اصلاح طلبان شده بود. یکعضو خودخواه حزب مشارکت ، مردمرا ” لشگر قابلمه به دست ” نامید و آن دیگری ، ادعا کرد که ” ما هیچ وعده ای برای بهبود اقتصادی نداده بودیم”. سوءتفاهم اصلی این بود که بسیاری از اعضای اصلاح طلب دولت ومجلس نمی دانستند که اقبال به آنان، بیش از آنکه مدیونصلاحیت های فردی و جناحی آنان باشد به خاطر نفرت عمیق مردم از جناح مقابل بود. هنوز دومینسال از دومین دوره ریاست جمهوری خاتمی به پایان نرسیده بود که اصلاح طلبان به دست خود مقدمات نخستین شکست مفتضحانه را فراهمکردند.. اصلاح طلبان مسلط بر شورای شهر تصور می کردند مردم چک سفید امضا به آنان داده اند. لذا فرصت حضور در شورای شهر را غنیمت شمردند تا هم مناصبی را اشغال کنند همبزرگترین سوءاستفاده مالی را در خدمت ” پرکردن جیب های خود ” قرار دهند. غلامحسین کرباسچی که ظاهرا پنجسال قبل از آن ، با حکمقضایی شهرداری را ترک کرده بود با استفاده از نفوذ خود بر هاشمی رفسنجانی و اطرافیانخاتمی، یک عنصر فاسد و ناکارآمد را به شورا تحمیل و او را در راس شهرداری تهران قرار داد.
ملک مدنی که همکار کرباسچی در دوره استانداری اصفهان بود با انتصاب به شهرداری تهران، از طریق بازی پیچیده ” ممنوعیت و محدودیت فروش تراکم” لطف حامیانخویش را جبران و میلیاردها تومان به جیب آنان واریز نمود. در آن زمان ، تنها صدای مخالف که از درون شورای شهر تهران به گوش می رسید افشاگری،های ابراهیم اصغززاده بود . برخی افراد در دولت و مجلس به صورت هماهنگ، حمله به اصغرزاده را شروع کردند تا ” اغتشاش ” در داخل شورای شهر را آرام کنند . ابتدا او را ” عامل آنطرفی ها ” نامیدند و سپس او را به اغتشاش در شورای شهر متهم کردند. طرفه آنکه بسیاری از تلاشگران برای خاموش کردن صدای اصغرزاده ، کسانی بودند که این روزها خود یا همفکرانشان ، دوباره زبان باز کرده و تظاهر کنندگان معترض را ” اغتشاشگر ” می نامند . خاتمیِ امروز هم ، خاتمی همان روز است. آن روز ، خاتمی و وزیر کشور او ، به جای شنیدنسخن حق در مورد مفاسد آشکار ملکمدنی ، دستور انحلال شورای شهر تهران را صادر کردند. اینکار آغازی بود بر پایان پیروزی های زنجیره ای اصلاح طلبان در انتخابات گوناگون.
رفتار سخیف و فساد آلود تعدادی از عناصر شورای شهر تهران و حمایت علنی اعضای حزب مشارکت و کارگزاران سازندگی – در مجلس و دولت – از آنان ، مسامحه اکثریت مشارکتی مجلس ششمنسبت به ضعف های دولت خاتمی و نیز قبیله گرایی سیاسی آنان در تقسیم مناصب در دولت و هیئت رئیسه مجلس ششم ، موجب ریزش آرای آنان شد به طوری که در سال هشتاد و دو ، تعدادی از عناصر زیرخاکی اصولگرا توانستند با آرای متوسط حدود هفتاد هزار ، رقبای اصلاح طلب را حذف و خود بر شورای شهر و شهرداری تهران مسلط شوند. یکسال پس از این شکست، اصلی ترین کاندیداهای اصلاح طلب که خود را برای ورود به مجلس هفتم آماده می کردند توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند. واکنش آنان به رد صلاحیت بی سابقه و چند هزارنفری ، اعلام تحصن همراه با اعتصاب غذا بود. اما تحصن چند هفته ای آنان در داخل مجلس ، جز در میان تعدادی از احزاب وابسته به جبهه اصلاحات ، بازتاب نداشت. در واقع ، این بی،اعتنایی و تنها گذاشتن متحصنان ، دومین پیام مردم به اصلاح طلبان بود که ” آقایان ! عوضی گرفته اید . ما عاشق نام و چهره شما نیستیم و چهار نوبت رای به شما ، به امید حل مشکلاتی بود که شما توان حل آن را ندارید “.
البته ناامیدی از اصلاح طلبان به معنای اقبال مجدد به رقبای منفور آنان در جناح اصولگرا نبود. اصولگراها هماین نکته را به خوبی درککرده بودند. لذا به سراغ چهره های جدید رفتند که ظهور احمدی نژاد مبتنی بر همین راهکار بود. در این مورد، سخنبسیار است . اما گمان می کنم آنچه در بالا آمد برای تبیین هدف نگارنده ، کافی است. اصلاح طلبان و یاران آنان ، پس از دریافت چند پیام مشابه از مردم ، چاره را در یافتن راه حل جدید برای جلب اعتماد مردم دیدند. آنها می دانستند شعارهای زیبا و بعضا” فریبنده پیشین ، کارآیی خود را از دست داده و دیگر قادر نیستند خود را فرشته نجات ، معرفی کنند. لذا به فکر ” دیو سازی ” از رقبا افتادند. القای توهم جنگدر صورت پیروزی اصولگرایان ، تنها راهی بود که به ذهن خسته اصلاح طلبان رسید و البته مردمآسیب دیده از جنگنیز تن به انتخاب ناگزیر دادند.
اکنون تقریبا پنج سال از روزهایی که “جلیلی” را نماد جنگ آفرینی و روحانی را فرشته مانع جنگ می نامیدند گذشته است. مدت کوتاهی پس از آغاز دور اول ریاست جمهوری روحانی، برخی مسائل پست پرده، افشا شد. افشاگری ها نشان داد خامنه ای از حدود نه ماهپیش از، انتخاب روحانی، مذاکره با امریکا را شروع کرده و تن دادن او به ریاست جمهوری روحانی، بخشی از آن توافق بوده است.در رقابت های انتخاباتی سال نود و شش نیز ترکیبی از “وحشت جنگ” و “روی کار آمدن عامل کشتار ننگینسال شصت و هفت” به یاری اصلاح طلبان و اعتدالیون آمد تا همچنان رقبای اصولگرای خود را عقب برانند.
اما شروع اعتراضات خیابانی، همه چیز را تغییر داد و ظاهرا اینبار نوبت روحانی و حامیان اصلاح طلب اوست که به مردمبگویند ” ما را عوضی گرفته اید ” . حسن روحانی در اظهار نظری فریب کارانه، از یکسو بر حق اعتراض مردم تاکید کرد و از سوی دیگر با بزرگنمایی برخی حرکات محدود و مشکوک در تجمعات اعتراضی ، عملا خواستار سرکوب کسانی شد که سالهاست حق آنان توسط دو جناح حکومتی ضایع می شود . اما خاتمی و حزب متبوع او ، مواضعی سخیف تر اتخاذ کردند و به حاکمیت مستبد ، برای سرکوب معترضان ، چراغ سبز نشان دادند. برخی چهره های پرمدعا در جناح اصلاح طلبان همچونعباس عبدی و جلایی پور نیز خواستار برخورد قاطع با تظاهر کنندگانشدند. ظاهرا اصلی ترین چهره های اصلاح طلب و اعتدالی ، مشغول مخابره اینپیام برای رهبر هستند که ” مردم ،ما را عوضی گرفته اند. ما در چاکری به در گاه رهبر، از رقبای اصولگرا پیشی گرفته ایم”. در واقع، تظاهرات اخیر ، معیاری بود تا حامیان مردم، صف خود راجدا کنند، عوضی هاشناسایی شوند و گروهی از اصلاح طلبان ، آخرین شانس خود برای تقرب به رهبر را بیازمایند. البته تردبد ندارم پایان زمستان نزدیک است و رو سیاهی ها به همه کسانی خواهد ماند که طمع به سهم گیری از سفره اتقلاب ، تا این حد آنان را عوضی کرده است.