ماشأالله عباس زاده
تحلیلگر سیاسی
همه متولدین دهه پنجاه که در آغازین روزهای استقرار کاست فقها در بهمن ۵۷، کودکانی خرد بودند، دوم خرداد را گرانیگاهِ رویش نسل نوینی از کنشگران سیاسی مدنی در ایران میدانند و میخوانند. هم آنانی که نخستین مشق سیاست و تمرین کوشندگی را از آن هنگامه شروع کردند. نسلی که از مارشهای نظامی جنگ هشت ساله ، آژیرهای قرمز و هشدارِ بمباران های هوایی سالهایی نه چندان دورِ پیش از آن ایام، شبکههای دو کانالهای که از ساعت ده شب برفک پخش میکرد، یکه تازیهای هاشمی رفسنجانیِ آن ایام و اعدامهای گروهی در میادین شهر همه و همه، نوعی نفرت جمعی ایجاد کرده بود که با توجه به خفقانِ سیاسیِ حاکم آن ایام، کسی را یارای نفس کشیدن نبود. آن گاه بود که مردی متبسم و با صبقهِ فرهنگ که صاحب چند جلد کتابی بود از سوی جمعی دیگر نامزد ریاست جمهوری شد. بیشتر به گمان میرسید بختِ خویش میآزمود. نه مردم را یارای باور به بر آمدن به کسی بود که رهبری ایران بر او نظر نداشت و نه کمپ کاندیداتور سازان و نه شخص کاندیدا. به عکس های ایام تبلیغاتش دقت شود نیک در مییابید که سیمایی صمیمی اما نه مصمم که نه حضورش را جدی گرفته است و نه پیروزی اش با ۲۰ میلیون رای را. آری،خاتمی نه تنها مولد دوم خرداد نبود بلکه خود نیز مولودِ دوم خرداد بود و در بستر نخستین جنبش مطالبه محورِ مردم ایران بر آمد و رویید. در فردای پس از دوم خرداد تک تیتری بر مجلهای منتقد با نام ” ایران فردا” چشم همه را به ظهور جنبش نوزائی تازه جلب کرد. مهندس عزتالله سحابی -که رنجِ جان باختنِ خودش و دخترش سوگِ سترگی بر جان تاریخ میهن است- بر تارک ایران فردا نوشت ” نه بزرگ به حاکمیت”. شجاعتی میخواست آن تیتر طلایی و تاریخی.
دوم خرداد ۷۶ را بعضا، بعضی از ایرانیان برون مرز، پروژهای از پیش تعریف شده می خوانند که در راستای بهبود روابط جمهوری اسلامی با جهان غرب تعریف شد. راقم این سطور نه تنها چنین نمیبیند بلکه نخستین بارقههای تغییر در نظامی میدانم که حتا استمرار مسیر آن برای کلیت نظام جمهوری اسلامی غیر قابل پیشبینی بود. استمرار مسیری که تکثیر موثر شد و نسل نوینی از کنشگران مدنی و سیاسی از آن سال تاکنون با گفتمان بنیانی دوم خرداد ۷۶ رویش کرد و در جنبش سبز ایران برای آن تغییر بزرگ، دست به بزرگترین نافرمانی مدنی زدند. دوم خرداد بعضا محصولِ شاخههایی از رسانههایِ طبقهای از روشنفکرانِ آنروز نیز بود . کیان، حلقهای از تک نگاشتههای دکتر سروش و کوتاه خبرهای دو صفحه نخست آن، خود در طبقهِ تحصیلکرده آن هنگام تاثیر ژرف داشت که از سوی همآنان به لایههای پایین تر جامعه نیز سرایت میکرد و خانه به خانه، ساده از طریق افواه بر فربهی گفتمان تحول خواهی افزود و مسیر را برای پیروزی نامزد اردوگاه رفرم، مهیا ساخت
نگارنده این سطور که خود حیات سیاسی به معنایِ کنشگریِ در عرصه سیاست را از هنگام دانشجویی آغازید اما شناسه و هویت سیاسیِ خویش را همچون بیشینِ میانسلانِ کنونی، که در زمرهٔ جوانانِ آن هنگام در بستر دوم خرداد تجربه کرد، آن نه بزرگِ مدنی و بر آمده از موج سوم آلوین تافلری را در لحظه لحظهِ آن رویداد میدید که بیست میلیون شهروندِ عمدتاً معترض اما مسالمت جوو و مدنی به لایههای اقتدار گرای نظامِ جمهوری اسلامی پشت کرده بودند و نه میگفتند. و صرفا با صندوق رای، تنها ابزاری که در اختیار داشتند، به گفتمانی نو با محور عزّت ،حکمت و مصلحت به شیوهای نو آری گفتند و با همه بخشهای پیشینِ و سالهای آغازین نظام تازیانی و تازیانه پشت میکردند و صرفاً به شعارهایِ نوپدید مبتنی بر جامعه مدنیِ خاتمی میل کرده بودند، و بدون ملاحظهِ البسهِ کاستِ فقهای حاکم بر تنِ خاتمی ،هم به ایشان شانس دادند و هم بخت خویش در رخت فقیهان میآزمودند. مهابتِ تاثیرِ جنبش دوم خرداد به گونهای است که علی خامنهای از هراس آن به هنگام رای اندازی بر خویش لرزید و برای دست رد زدن به کاندیداتور سازان و شخصِ نامزدِ محتملا پیروزِ در راه یعنی خاتمی، گفت هیچ کس برای من هاشمی نمیشود. هر چند آگاهان، آن حبِّ لسانی را دریافتند که بغضِ به نامزدِ پیروز است .و بدین روی است که این فقیه خراسانی، پسر گستاخِ سفرهِ سپاهیان را(محمود احمدی نژاد)با همهِ شیطنتهایش میبخشد و باز، بازو به دور گردنش میاندازد و گاه مهر می ورزد و یا گاه مهرش میپذیرد، اما محمد خاتمی را مدام دفع میکند و در آستانه حصر گذاشته است و وی را ممنوع التصویر کرده است تا حضورش توقع و مطالبه تازه ایجاد کند. فارغ از اینکه خیزش سبز و موسمِ اعتدال و دسته بندیهای پی آیند، آن همه از پیِ دوم خرداد ۷۶ است.
راقم این سطور،ضمن تاکید بر این نکته که نظام مطلوبِ اینجانب در فردای ایران آزاد، نظامی نیست که حتا با ترکیب یک تن از اعضای کنونی محقق شود، به زبان ساده تر اشاره نمایم که ساختارِ سیاسی با مطلوبیت حد اکثری برای ایران را هیچگاه با هیچ یک از نقش آفرینانِ استقرار نظام فقها میسر نمیدانم، اما بر این نکته باور دارم که چنانچه دوم خرداد ۷۶ به مسیر خویش با مشارکت همه جانبه شهروندان ادامه میداد و مدلهای مدیریتی موفقِ مترتب بر آن همچون برپایی انجمنهای شهری و تشکیل شورای های عالی استانها استمرار مییافت و در گامهای بعدی حلقه بر نظامیان تنگ نظر، تنگ تر میشد و نقش ولایت فقیه در مواجهه با نقش رای مردم رنگ میباخت، جمهوریت -ولو نسبی- در ایران نهادینه میشد. دوم خرداد ۷۶، جدای از صف بندیهای سیاسی، نامزد سازان و یا شخص خاتمی، و فارغ از پروژهای دیدن و یا پروسهای دیدن رویداد، مدلی از کنش جمعی در جهان آفرید که خواه خوشایند جمعی باشد و نباشد نخستینِ نشانههای یک رنسانس ایرانی را به منصه ظهور گذاشت، که به عنوان نقطه عطف تاریخ در دفتر تحولات سیاسی ایران ماندگار خواهد ماند. هر چند تا اطلاع ثانوی منسوبین اصلی آن ممنوع الخروج، محبوس و یا محصور باشند.
ماشالله عباس زاده ، فعال سیاسی ، کارشناس ارشد وزارت کشور در دولت خاتمی است که بازداشت و پس از تحمل یکسال و نیم حبس در بند ۲۰۹ اوین مجبور به ترک ایران شد و مقیم کانادا است. ایشان تهیه کننده و مجری برنامه صفحه یک تلویزیون ایران فردا در لندن است