بهزاد مهرانی
فعال سیاسی
گاهی در ایران عرصهی سیاست و سیاستپیشگی مانند سریالهای کممحتوای تلویزیونی میشود که در ماه رمضان از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود و در آن «خوب»ها و «بد»ها به شکل غیرهنرمندانهای مقابل یکدیگر صفآرایی میکنند. آنکه ریش یا تهریش دارد و عبادت میکند قطعا شخصیت مثبت داستان است و آنکه کراوات یا پاپیون میپوشد و نام غیرعربی دارد، شخصی با صفات شیطانی است. در فضای سیاسی، توافق اتمی با غرب صورت میگیرد آنگاه آنکس که با توافق موافق است فرشتهای نیکْخصال است که دردمند ِ درد دیگران است و خواهان تقلیل ِ مرارت خلق و آنکه در توافق ان قُلت میآورد و یا به آن نقد دارد و یا حتا مخالف آن است یا دلواپس است و یا نوچهی صهیونیست.
از آنطرف نیز دیگرانی هستند که به موافقان توافق به چشم حامیان جمهوری اسلامی مینگرند و در دفترچهی یاداشتشان نام آنها را «بد»ها مینویسند. در مورد تحریم نیز ماجرا چنین بود. حامیان تحریم کسانی هستند که جنگطلب هستند و رنج و محنت مردم برایشان ارزشی ندارد. آنسوی ماجرا نیز مخالفان تحریم هستند که خود را صلحطلبانی میدانند که تنها دغدغهشان تقلیل ِ مرارت خلق است. کافی است بپذیریم که به یک رویداد سیاسی میتوان از زوایای مختلفی نگریست تا این دوگانهسازیهای خیر- شر و صلحطلب-جنگطلب رخت بربندد و جای آن گفتوگو بنشیند.
برای مثال به همین تحریم بنگریم. گروهی معتقد هستند که حامیان تحریم، همان حامیان جنگ هستند که قصدشان این است که با دخالت نظامی بیگانگان نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و در این میان نسبت به فزونیگرفتن رنج مردمان کمترین حساسیتی ندارند. و یا اینکه حامیان تحریم در واقع همان کاسبان تحریم هستند که از کنار تحریم، میلیونها و میلیاردها دلار به جیب میزنند. برخی دیگر نیز مخالفان تحریم را کسانی میدانند که به نهادهای قدرت در ایران وابستهاند و به یک معنا از طرفداران هستهی سخت قدرت در جمهوری اسلامی هستند. در همهی این برچسبزدنها آنچه غیبت دارد دلایل متقن و گفتوگوهای سیاسی است.
برای نمونه میتوان طرفدار تحریم بود و حامی جنگ و میشود که طرفدار تحریم بود و مخالف جنگ. و از طرفی اینگونه نیست که هر که مخالف تحریم است لاجرم با جنگ نیز مخالف. میتوان طرفدار تحریم بود و مخالف جنگ با این استدلال که مفروض بگیریم برای غرب و قدرتهای جهانی جمهوری اسلامی اتمی به هیچ روی پذیرفتنی نیست و از این جهت هر کاری میکنند که جمهوری اسلامی را از دستیابی به بمب اتم باز بدارند. جمهوری اسلامی و تخلفهای هستهایاش نیز نشان از آن داشته که نظام جمهوری اسلامی برای تضمین امنیتی خود بسیار علاقهمند به داشتن سلاحهای اتمی و یا نزدیکشدن به ساخت سلاح اتمی است تا بتواند علیه تهدید ِ تغییر نظام اسلامی مقاومت کند. از این رو تحریمها در واقع سد راه جنگ شدهاند و موجب شدهاند که نظام اسلامی در برابر قدرتهای جهانی وادار به پذیرش مذاکره و توافق شود. برخی از نیروهای سیاسی معتقد هستند که انتخابات ۱۳۹۲ و روی کار آمدن روحانی موجب شد که جمهوری اسلامی در برابر این خواست مردمی ِ توافق سر تسلیم فرود بیاورد و حاضر شود پای میز کذاکره بنشیند. اما باید گفت که فکتهای سیاسی نشاندهندهی خلاف این است.
در میان مخالفان تحریم نیز هستند کسانی که گرفتن ژست صلحطلبی را به نتیجههایی که از دل این ژستها بیرون میآید ترجیح میدهند و در حالی که برای کشتهشدن صدها هزار نفر از مردم سوریه ککشان هم نمیگزد و در عین حال که از بام تا شام سخن از صلحطلبی میگویند از شیفتگان سردار قاسم سلیمانی نیز محسوب میشوند و جنگطلبی ِ این سردار سپاه در عراق و سوریه را در راستای سیاست صلحطلبانهی خود قلمداد میکنند.
جمهوری اسلامی به گفتهی خامنهای و مقامهای دیگر یک سال پیش از روی کار آمدن دولت روحانی مذاکرات اتمی را آغاز کردهاند و از اینرو نمیتوان نشستن ِ پای میز مذاکره را به برآمدن دولت روحانی ربط داد. از طرفی باید پرسید که چگونه است نظامی که در برابر سادهترین مطالبات مردمی تاکنون عقب ننشسته است و با همین ایستادگی اصلاحات در ایران را بارها و بارها زمینگیر کرده است اینبار بر اساس خواستهی مردم تن به مذاکره داده است؟ حکومتی که سی و چند سال است که مقاومت میکند و اجازه نمیدهد زنها به ورزشگاهها بروند، حکومتی که با تمام توان اجازه نمیدهد اندک خللی در حجاب اجباری ایجاد شود چگونه است که در برابر موضوع توافق هستهای اینگونه بنا بر خواست مردم به پای میز مذاکره رفته است؟ آیا جز این است که تحریمهای جهانی موجب شد که جمهوری اسلامی دست از بلندپروازیهای اتمی ِ خود بردارد و عرصه را آنچنان بر خود تنگ ببیند که تن به مذاکره با «شیطان بزرگ» بدهد؟
اگر شناخت کسی از حکومت جمهوری اسلامی اینگونه باشد آنگاه خواهیم دید که تحریم را مانعی بر سر جنگ مییابد. فرض کنیم تحریمی نبود و جهان میخواست با نصیحت و اندرز و خواهش و قطعنامههای فاقد توان اجرایی – مانند وضعیت نقض حقوق بشر در ایران- مانع جمهوری اسلامی در دستیابی به سلاح هستهای بشود آیا جمهوری اسلامی میپذیرفت؟ خیر! آیا نپذیرفتن جمهوری اسلامی به این معنا است که نظام اسلامی به بمب اسلامی دست خواهد یافت؟ مسلما نه! حتا اگر غرب در این زمینه مماشات میکرد اسرائیل قطعا با در خطردیدن موجودی خود به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی حمله میکرد.
با این نگاه همانطور که میبینیم تحریمها بیتردید سد راه ِ حملهی نظامی به کشور ایران محسوب میشوند. از این منظر موافق تحریم میشود مخالف جنگ و لاجرم مخالف تحریم خواسته یا ناخواسته کسی است که طرفار جنگ محسوب میشود و یا به عبارت دیگر پیامد ِ ناخواستهی مخالفت با تحریم چیزی جز بروز یک جنگ خانمانبرانداز نخواهد بود. از طرفی بیگمان هستند افرادی در اپوزیسیون که به تحریم و یا حتا جنگ به عنوان ابزاری کارآمد برای برانداختن نظام جمهوری اسلامی نظر میکنند و حمایت شان از تحریم و جنگ در جهت نابودی نظام اسلامی به هر قیمت است و قطعا کسانی با این نگاه، مفروضات و پیشفرضهای متفاوتی دارند.
در میان مخالفان تحریم نیز هستند کسانی که گرفتن ژست صلحطلبی را به نتیجههایی که از دل این ژستها بیرون میآید ترجیح میدهند و در حالی که برای کشتهشدن صدها هزار نفر از مردم سوریه ککشان هم نمیگزد و در عین حال که از بام تا شام سخن از صلحطلبی میگویند از شیفتگان سردار قاسم سلیمانی نیز محسوب میشوند و جنگطلبی ِ این سردار سپاه در عراق و سوریه را در راستای سیاست صلحطلبانهی خود قلمداد میکنند. و البته هستند مخالفان تحریمی که هدفی جز کاستن از رنج و مرارت ِ آدمیان ندارند و تحریمها را از اینرو نادرست میدانند.
حکومتی که سی و چند سال است که مقاومت میکند و اجازه نمیدهد زنها به ورزشگاهها بروند، حکومتی که با تمام توان اجازه نمیدهد اندک خللی در حجاب اجباری ایجاد شود چگونه است که در برابر موضوع توافق هستهای اینگونه بنا بر خواست مردم به پای میز مذاکره رفته است؟ آیا جز این است که تحریمهای جهانی موجب شد که جمهوری اسلامی دست از بلندپروازیهای اتمی ِ خود بردارد و عرصه را آنچنان بر خود تنگ ببیند که تن به مذاکره با «شیطان بزرگ» بدهد؟
در مورد توافق هستهای نیز جریان جز این نیست. با داشتن مفروضات مختلف و متفاوت میتوان نتایج مختلفی گرفت. کسانی هستند که از هم اکنون که فشارهای جهانی بر جمهوری اسلامی کم میشود دلنگران وضعیت اسفبار حقوق بشر در ایران هستند و معتقدند از آنجا که جمهوری اسلامی به دلیل فشارهای خارجی در ضعف قرار داشت میشد که در مورد وضعیت حقوق بشر و زندانیان سیاسی نیز در توافق سخن گفت. اینگونه نیست که هر آنکس که به توافق انتقاد دارد و یا شکلگیری یک توافق بهتر را مقدور و میسر میداند جنگطلب باشد و صلح طلب تنها کسی باشد که توافق به همین شکل مورد پذیرش او است.
میتوان منتقد و یا حتا مخالف توافق بود اما بدیل آن را توافق بهتر و نه جنگ دانست. آنها که با انگزنی و تهمتپراکنی و نظر اکثریت را به رخ اقلیت کشیدن قصد دارند تا صدای منتقدان را خفه کنند باید بدانند که در عرصهی سیاست رای با اکثریت است اما لزوما حق با اکثریت نیست. انقلاب اسلامی و رای بالای نود و هشت درصد به نظام جمهوری اسلامی که پیامد آن نزدیک چهار دهه تباهی و سیهروزی بود تنها یکی از فکتهایی است که نشان میدهد رای لاجرم با اکثریت است اما لزوما اینگونه نیست که حق با اکثریت باشد و حق و حقیقت تنها در سایهی آزادی بیان و حق انتقاد میتواند خودنمایی کند.
نمونهای که برای احمد باطبی اتفاق افتاد یکی از شیوههای خفهکردن دیگران با انگ و تهمت است. احمد باطبی به عنوان یکی از زندانیان سیاسی که قربانی نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر در ایران بوده است به درست یا نادرست مخالفت خود را با توافق هستهای اعلام میکند و میگوید که نظام جمهوری اسلامی نظام قابل اعتمادی نیست و از همان لحظه آماج توهین و تهمت قرار میگیرد. درستی و نادرستی سخن باطبی و مانند او تنها در یک فضای آزاد و بدون تنش و با گفتوگو و بحث و از همه مهمتر با گذر زمان، قابل بررسی است. تهمتزدن نمیتواند گرهی از کار فروبستهی ما بگشاید. تجربهی آدمیان در اعتماد یا عدم اعتماد به نظام اسلامی با یکدیگر تفاوت دارد.
بستن صدای منتقد ِ در اقلیت کار دشواری نیست؛ چنانچه تجربهی آن را در پس از پیروزی انقلاب اسلامی و سالهای ابتدایی شکلگیری نظام اسلامی داشتهایم. بستن صدای اقلیت ِ مخالف جمهوری اسلامی پیامدهای مهلکی داشت که هنوز نیز نتایج آن را میبینیم.
بهزاد مهرانی روزنامهنگار و فعال سیاسی با سابقه فعالیت در روزنامه های آسیا و ماهنامهی فردوسی است. او همچنین عضو مجموعه فعالان حقوق بشر و کمیتهی گزارشگران حقوق بشر نیز بوده است. وی به همراه حشمت طبرزدی، محمد ملکی، عیسیخان حاتمی و جمعی دیگر از فعالان سیاسی و مدنی از موسسان «ائتلاف همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران» بوده است. بهزاد مهرانی از سال ۱۳۸۷ به «دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال» ایران پیوسته است. بهزاد مهرانی سابقه بازداشت در سال ۱۳۸۸ را دارد. او هم اکنون در «آموزشکده توانا» به فعالیت مشغول است
#اپوزسیون #دیدگاهنوبهزادمهرانیجنگطلبیتخریبصلحطلبتوافقهستهایتحریم