مجتبی واحدی – چند ماه قبل که برای اولین بار با مطول نویسی اکبر گنجی علیه دکتر سروش مواجه شدم با خود فکر کردم باید از کنار آن عبور کرد. برای عبور بی تفاوت از کنار موضوع ، دو دلیل داشتم .نخست آنکه بدوناغراق می گویم تاکنون کمتر کسی را دیده ام که حوصله خواندن مقالات طولانی گنجی را داشته باشد. در این موضوع نیز بر اینگمان بودم که پرداختن به موضوعی که مورد توجه قرار نمی گیرد تنها باعث جلب توجه نسبت به آن خواهد شد. دلیل دوم برای بی توجهی به آن مقاله، خالی بودن آن از هر نوع استدلال در خصوص محتوای ادعای مطرح شده علیه سروش بود. گنجی در مقاله مفصل خود، همانند همه بولتن سازان حرفه ای با آسمان ریسمان بافتن های مالوف، به دنبال اثبات این فرضیه بوده که “سروش در حال زمینه سازی برای ادعای پیامبری است”. نگاهی عمیق تر به مقاله مطول گنجی نشان میدهد استنتاج او از مقالات و سخنرانی های سروش، بیش از آنکه مبتنی بر روش های علمی باشد متاثر از تصمیم اولیه نویسنده برای متهم ساختن سروش می باشد. اکبر گنجی هزاران واژه را در کنار هم قرار داده تا ثابت کند سروش خود را برای اعلام پیامبری، آماده می کند اما پس از رسیدن به قله پیروزی خیالی، خواننده را به حال خود رها می کند بدون آنکه حتی یککلام در رد یا تایید اصل مدعا مطرح نماید. به عبارت دیگر ، گنجی بدون آنکه موضع خود در خصوص “پیامبری مورد ادعا” را بیان کند و آن را مردود یا مقبول بداند تنها به دنبال اثبات ادعای خویش علیه سروش بوده است. دو دلیل فوق مرا قانع کرده بود که مانند بسیاری از مخاطبان گنجی، از کنار موضوع بگذرم. اما پس از مدتی، شرایط تغییر کرد و اتهام افکنی علیه سروش به یک سریال دنباله دار تبدیل گردید. نکته قابل تامل در “سروش ستیزی ” های اخیر، هماهنگی همه نویسندگان در تخریب بخشی از جدی ترین مخالفان نظام جمهوری اسلامی است. نگاهی به اسامی افرادی که مقالات “ضد سروش” به نامآنان منتشر شده، نشان می دهد بسیاری از اینافراد در ماههای اخیر، تلاش -احتمالا سازماندهی شده- برای متهمسازی بخشی از اپوزیسیون واقعی نظام به “جنگافروزی” و عناوین مشابه داشته اند. پس هماهنگی این افراد علیه سروش و جدیت آنان به متهمساختن او به “فرقه سازی” و به دنبال آن، ادعای پیامبری را نمی توانامری تصادفی دانست. بر همیناساس ، سکوت در برابر آنان نیز جایز نیست.
اجازه دهید بحث را در مورد سابقه سلسله جنبان قیام علیه سروش ادامه دهم. ایننخستینبار نیست که گتجی، ابتدا تصمیم گرفته و سپس برای موجه نشان دادن تصمیم خود به دنبال سند سازی رفته است. در دهه هفتاد، سوژه اصلی گنجی، کسی بود که هماکنون میان گنجی و او، قرابت سیاسی زیادی مشاهده می شود. بله! اکبر هاشمی رفسنجانی. به یادمی آورم در همانوقت، یکی از کسانی که خود را برای رقابت های انتخاباتی مجلس ششم آماده می کرد فعالیت های گسترده ای علیه هاشمی رفسنجانی به راه انداخته بود. یک روز شیخ مهدی کروبی به او گفت: “مدتها نان تمجید از رفسنجانی را خورده ای و اکنون می خواهی از تنور تخریب رفسنجانی، نانی بر ای خود تهیه کنی.”نقل این داستان، برای یاد آوری فضای مسموم آن سالها علیه هاشمی رفسنجانی و امکان پرش ازسکوی فحاشی علیه او می باشد. در چنانفضایی، اکبر گنجی تصمیم گرفت -یا مامور شد- که رفسنجانی را بیش از دیگران مورد توهین و تخریب قرار دهد. کتاب “عالیجناب سرخ پوش” دستاورد آن ماموریت بود. کسانی که نوشته های من در سال های اخیر و حتی در زمانحضور درایران را خوانده اند می دانند که از صمیم قلب از رفسنجانی نفرت دارم و خیانت او در به قدرت رساندنخامنه ای را غیر قابل جبرانمی دانم. اما در عین حال معتقدم ” عالیجناب سازی” ، نه یکاقدام مبتنی بر تحقیق و تحلیل بلکه ماموریتی-احتمالا از جانب سعید حجاریان و برخی همفکران او- با هدف های ویژه بود. بدون آنکه نقش رفسنجانی در جنایت ها و قتل های سیاسی را انکار کنم ادعا دارم امروز که غبارها فرو نشسته، می توانسست بنیان بودن استدلال ها و ادعاها در آنکتاب را به راحتی مشاهده نمود. اما چه باک! گنجی باید رفسنجانی را تخریب می کرد و این تخریب نیاز به مستند سازی داشت. عالیجناب سرخپوش، حاصل آن اراده بود. یک دهه بعد، اکبر گنجی تصمیمگرفت -یا ماموریت یافت- ادعای سرانجنبش سبز در خصوص وقوع تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت را زیر سوال ببرد. او همانند عالیجناب سازی، در این عرصه نیز ابتدا نتیجه دلخواه را تعیین و سپس به دنبال سند سازی برای آن رفت. یکی از استدلال های او برای رد ادعای تقلب در انتخابات ، سخناندادستانبدنامتهران -سعید مرتضوی- بود. در کیفر خواست تنظیمی مرتضوی ادعا شده بود که بهزاد نبوی، منکر وقوع تقلب در انتخابات شده است و گنجی در مقاله ای مطول، این ادعا را به عنوانیکی از دلایل خود برای رد فرضیه تقلب مطرح کرد.. پس از آن تا امروز، گنجی بارها با تفسیر به رای از مواضع بخشی از اپوزیسیون، آنان را به تلاش برای ” کلنگی سازی” و تخریب ایرانمتهم ساخته است .
در ماجرای سروش نیز می توان همینرویه را مشاهده کرد. گنجی ظاهرا ابتدا تصمیمگرفته – یا مامور شده – تا اتهامی سنگین و خطرساز علیه سروش مطرح نماید و سپس برای مستندسازی ، به هر ” حشیش ” متوسل شده است. در اینتلاش ، دهها مقاله و سخنرانی سروش خط به خط و کلمه به کلمه ، مورد واکاوی قرار گرفته تا جملات دلخواه با حذف مقدمات و استنتاجات ، بزرگنمایی شده و مورد استناد قرار گیرد. اما حتی اینتلاش غیر علمی نیز با یک اشکال اساسی روبروست. فرض کنیم که ادعای گنجی درست باشد. گنجی چرا به جای غیب گویی و نیت خوانی ، در خصوص محتوای ایناتهاماظهار نظر نکرده است؟ اگر گنجی دلایل کافی در اختیار دارد که قبیح بودن فعل منتسب به سروش را ثابت می کند ، چرا دلایل خود را با مخاطب در میان نمی گذارد ؟ خودداری گنجی از سخن گفتن در مورد محتوای اتهام همزمان با جدیت او و همفکرانش در تثبیت اتهام خطر ساز علیه سروش ، این پرسش ساده را در برابر آنان قرار می دهد که ” بیشتریننفع از ایناتهامافکنی، نصیب کدامجریانسیاسی و کدامنظام حکومتی می شود و نفع آن برای جریان روشنفکری دینی چیست؟”
در چند سال گذشته گنجی و همکاران جدید او ، موفقیت هایی در تخریب جدی ترینمخالفان نظامجمهوری اسلامی از جمله مخالفان همراهی انتخاباتی با نظام ولایت فقیه داشته اند. اینسابقه در کنار تلاش اخیر آنان برای بدبین کردن متدینان ایرانی به یکی از عناصر موثر و فاضل اپوزیسیون ، تردیدهای آزاردهنده ای نسبت به اهداف پشت پرده سریال اخیر به کارگردانی اکبر گنجی ایجاد می کند که به نظر می رسد رفع این تردید ها کار آسانی نخواهد بود. پس از کودتای انتخاباتی سال هشتاد و هشت ، بسیاری از فعالانسیاسی در خارج از کشور ، به خامنه ای نامه نوشته یا درگفتگوهای تلویزیونی و سخنرانی های عمومی ، او را مورد خطاب قرار داده اند و جرایم او را یاد آوری نموده اند. تردید ندارم در میان همه نامه ها و هشدارها، کلامنافذ و نثر زیبای سروش ، جلوه ای خاص داشته و تا عمق جانبسیاری از افراد نفوذ کرده است. آنچه حکومت فاسد جمهوری اسلامی را بیش از هر چیز به وحشت می اندازد نفوذ کلامسروش در میان قشر مذهبی جامعه و برخی روشنفکرانی است که هنوز پایبندی های مذهبی دارند . تلاش جدید گنجی و قبیله او علیه سروش ، نتایج متفاوت و در عین حال خطرناکی خواهد داشت که نخستینآنها ، توهمخروج سروش از دین رسول اسلام و ارائه دین متفاوت است. اینان قاعدتا خود را فاقد اهلیت علمی برای رد یا اثبات نظرات سروش می دانند ، اما تلاش جدید آنها می تواند بخشی از قشر متدینجامعه را که با حکومت ، سر ناسازگاری دارند در برابر سروش قرار دهد و تاثیر کلام او بر معترضان را به حداقل برساند. از سوی دیگر ، وجود عناصر مذهبی تندرو و تجربه استخدامآنان توسطجمهوری اسلامی برای سرکوب و حذف متهمان به بی دینی ، نگرانی ها نسبت به امنیت جانی سروش را افزایش داده است. در چنین شرایطی ، آیا بی راه است اگربرخی رویا پردازی های اخیر در خصوص تئوری ” رویای رسولانه ” را ماموریتی ویژه و ” رسالتی رذیلانه” بدانیم که نتیجه آن موجب تقویت جمهوری اسلامی و تضعیف اپوزیسیون خواهد بود؟
روزگار عجیبی است . کسانی که بیست سال پیش به دنبال شناسایی عالیجناب سرخ پوش بودند اکنون مروج نگاه انتخاباتی همان عالیجناب هستند. خامنه ای امروز در حال تقویت بنیان های سلطنت خویش و موروثی کردن آنست اما افشا کنندگان” سلطان خامنه ای” تمام همت خود را از یکسو صرف اثبات ” جنگافروز بودن ” برخی مخالفانسلطان می کنند واز سوی دیگر ، بهانه به دست زنگی مست می دهند تا ارتداد یکی از با نفوذترین منتقدان سلطنت فقیه را اعلام نماید که این هردو ، مستقیم یا غیر مستقیم موجب تقویت مواضع سلطان خواهد بود بدون آنکه فایده ای نصیب مخاطبان نماید. در هیچزمانی خامنه ای و عواملش مانند امروز به دنبال توسعه حوزه نفوذ و دخالت خود در خصوصی ترین عرصه های زندگی ایرانیان نبوده اند. شرایط اقتصادی ناشی از رانت خواری ها و مدیریت فاسد نیز حکومت را در شرایط بحرانی قرار داده است. در همینشرایط، برجسته سازی و تکرار یکادعای دروغ ، انحرافی و بی حاصل ، بهترینهدیه به حاکمیت برای انحراف اذهانعمومی از توسعه فساد و اصرار سلطان برحفظ و تقویت فاسدان است.
با فرض پذیرش ادعای گنجی و قبیله او، مقاله را با چند پرسش در مورد هدف احتمالی از طرح ادعای خطرناک در مورد سروش به پایانمی برم
یک- آیا گنجی به دنبال اثبات تیزهوشی و قدرت پیشگویی خویش است؟
دو – آیا قبیله گنجی ، خطر سلطان و عالیجنابان برای ایران را از خطر مخالفان سرشناس آنان کمتر می داند و به دنبال تقویت سلطان و عالیجنابان در جنگ مخالفان و موافقان سلطان است ؟
سه – آیا گنجی معتقد به خاتمیت پیامبر اسلاماست و هر نوع تلاش برای ارائه دین جدید را ارتدادو مستحق افشا و تخریب می داند؟
چهار – آیا گنجی افزایش علاقمندان یا پیروان سروش را یک خطر می پندارد ؟ اگر پاسخ مثبت است این خطر متوجه چه کسانی است: آزادیخواهان و مخالفان نظامسلطانی، متنعمان از جوایز اهدایی بنیادهای یهودی- امریکایی یا سلطان و عالیجنابان او؟
توضیح گنجی می تواند هر یک از احتمالات چهار گانه فوق و نیز اتهام او برای انحراف اذهان از فساد گسترده حکومت سلطانی را منتفی یا موجب تقویت اینفرضیات شود.
#اپوزسیون #رویاهایرسولانه #عبدالکریمسروش #دیدگاهنو #خامنهای #سروش #گنجی #اکبرگنجی