سیاست چهل ساله جمهوریاسلامی به باور بسیاری از تحلیلگران و اسلامشناسان بزرگترین ضربه تاریخی را به اسلام وارد کرده است. انقلابیون ۵۷ با ندای اسلام و اسلامیزه کردن جامعه ایرانی، قدرت خود را با سپر دین دوچندان کردند. روحالله خمینی با وجود انتقادات گستردهای از سوی روحانیت سنتی بالاخص چهرههای چون آیت الله شریعتمداری و آیت الله شیرازی، حکومت اسلامی را به عنوان پرچمدار نام کشور ایران در مجامع بینالمللی معرفی کرد.روحالله خمینی که قرار بود حکومت را از اسلام مجزا کند و اسلام را به بازیِ سیاست وارد نکند، پس از بازگشت از فرانسه نقاب از چهره برداشت. جمهوریت نظام به زیر میز کشیده شد و نام اسلامسیاسی به عنوان جریان اصلی به روی میز اجرا گذاشته شد.
بسیاری از دگراندیشان از بیم جان، ایران را ترک کردند و آنانی که ماندند تا به امروز زیر یوغ استبداد سیاسی و اسلام سیاسی زندگی سختی را سپری کردند.صاحب این کیبورد به عنوان یک دگراندیشِمذهبی و غیرمسلمان که اسلام را از اسلامسیاسی تفکیک میداند، آثار دینگریزی مسلمانان و جامعه ایرانی را نتیجه استبداد دینی حاکمان وقت در جمهوریاسلامی میداند و با این پیشفرض این مطلب را نگاشته است.
مهاجرتعقیدتی و نوکیشی از جمله همان تاثیراتی است که طی نزدیک به چهل سال اخیر با آن روبرو هستیم و دینگریزی در بسیاری از مواقع به دینستیزی تبدیل شده است. عدم تفکیک میان اسلام و مقامات جمهوری اسلامی این امر را به حدی شدت بخشیده است که مسلمانان سابق، امروز مخالفینِ فعال علیه اسلام شدهاند. جمهوریاسلامی به جهت مصونیتبخشی به کارکردِ اشتباه خود و سواستفاده مستقیم از نام اسلام، تلاشی در جهت تفکیک این امر نکرده و خودِ آن مقامات نیز با مقدس خواندن حکومت و مقام رهبری! تاکید بر عدمتفکیک میان اسلام و حکومت جمهوریاسلامی کردهاند.
همانطور که اشاره شد دینستیزی و تنفر از دین در طول چهل سال حاکمیت جمهوری اسلامی افزایش داشته است. در روزهای اخیر ویدیوهای از قرآنسوزی انتشار یافته است و در آن افرادا از خشم و تنفر خود نسبت به حکومت سخن میگویند. اکثریت به مطلق این افراد در میانهِ سخنانِ خود از دلایل اسلامستیزی و حتی قرآنسوزی خود، سخن گفته و عامل آن را «حکومت فاسد و جنایتکار جمهوریاسلامی» معرفی کردهاند.
اهانت یقینا عملی غیراخلاقی و نارواست و مذموم بودن آن بر کسی پوشیده نیست.هیچکس حق اهانت به دیگری را ندارد و اهانت چاره هیچگونه گفتاری نیست. برخی از ایرانیان که اقدام به آتش زدن قرآن کردهاند از خشونتزایی و تبعیض و نارواداریِ اسلام، سخن گفتهاند که فارغ از بحث درون دینی ، اعمال آن را توسط حکومت جمهوریاسلامی میدانند.
جنگ با اسلام یا مقابله با جمهوریاسلامی
بخش عمده اخباری که از سوزانده شدن قرآن منتشر میشود عموما بدلیل تنفر از جمهوریاسلامی است. بسیاری از ویدیوهای منتشر شده با پوشش صورت و مشخص نبودن عامل قرآنسوزی صرفا به جهت ارسال پیام به قدرتِ مرکزی ضبط و منتشر شده است. افراد تحت عناوین مختلف اقدام به قرآنسوزی کرده و هر بار موضوعی را به مخاطب انتقال میدهند. استبداد، فقر، فحشا، حجاب، اختلاس و مواردی مشابه دلایل عاملان آتشسوزی قرآن بودهاند.
آنچه یک شهروند عادی با آن روبرو است، قوانین و مجرایان قانون است. شهروند جامعه در صورتی که ناعدالتی و تبعیض را به صورت سیستماتیک مشاهده کند و مجری قانون نیز خود را پشت واژگانی چون دین پنهان کند، ناخواسته و یا به عمد ، دین را سپر سخنان و رویکرد خود کرده و شهروند همزمان که به فرد انتقاد میکند به سپر دفاعی آن مجری نیز انتقاد و حمله خواهد کرد و از سویی اگر مدافعان آن دین، آن سپر را، سپر ظاهری مطرح نکنند و در انتقاد از آن فرد و یا سازمان و یا گروه و حتی کشور انتقاد نکنند، بر جامعه این امر مستجل خواهد شد که مدافعان آن دین، بر سواستفاده کردن از دین انتقادی نداشته و لاجرم دین و آن گروه و یا فرد یکی خواهند بود. به طور مشخص نیز میتوان سواستفاده کردن جمهوریاسلامی از واژه «اسلام» را در این امر مصداق دانست. جمهوری اسلامی خود را مدافع اسلام و نماینده اسلام میداند و هر گونه اشتباهی را به نام اسلام عرضه میکند و طبعا این عملکرد منجر به واکنش از سوی مخالفین خواهد بود. بخشی از مخالفین به میزانی از سواستفادهگری حکومت از اسلام بیزار میشوند که در پی انتقام گیری از حکومت، از اسلام و نماد آن یعنی قرآن استفاده کرده و دست به آتشزدن آن به جهت نمایش قهر و انتقام خود پیش میروند.