داو سیدمن – اگر زمانی شواهدی نیاز داشتیم تا نشان دهیم “تغییر بزرگی در ماهیت سرمایه داری در جریان است” یا “چگونه اقتصاد ما سازمان یافته” و “اساساً تجارت چیست”، اکنون کافی است فقط نگاهی به چگونگی و میزان خلق زبانی جدید در تجارت بیندازیم. معمولاً تجارت متهم است که از کلمات تخصصی و عبارات نامفهوم استفاده میبرد، با این همه، به نظر من این مسئله بیشتر در این زبان در حال ظهور و اخلاق نگر قابل ملاحظه است. در حقیقت من معتقدم که شاهد یک تغییر در بنیانهای دنیای تجارت هستیم. ما به زمانی از تاریخ رسیدهایم که در آن اصحاب تجارت میخواهند مفهوم “تجارت کردن” اینگونه معنا دهد که “به هیچ وجه نفع شخصی نیست و صرفاً تجارت است”.
در عوض امروزه ما شاهد هستیم که تمایل انسانی برای اهداف والا در تمام ابعاد زندگی بشر، در تجارت نیز غالب شده است. این یک تغییر است که به طور ویژه همزمان شده با تحول در اقتصاد و تحت تأثیر انقلاب فناوری که کتمان رفتار غیراخلاقی و غیرمسئولانه را دشوار کرده است. در واقع، در جهان بسیار شفاف، بهم وابسته، و پرسرعت کنونی، یکی از بهترین راهها (و گاهی تنها راه) برای تمیز دادن خود از رقبا، حمایت از خیر اجتماعی است. در نتیجه، بسیار از صاحبان تجارت به این درک رسیدهاند که خوش رفتاری همان نیکوکاری است.
از این رو، این صاحبان تجارت بیشتر و بیشتر دست به ابداع آنچه که من “زبان گذار” مینامم زدهاند. زبانی که مشخصهاش عباراتی جدید است که ما را مجبور میکند تا به مفاهیم سنتی همچون “رهبری” و “سرمایه داری” با نگاهی جدید نظر کنیم – بهویژه از طریق افزودن همین ایدهی خاصِ “گذار” (معمولاً با افزودن یک صفت) همچون “اخلاقی” یا “آگاهانه”. مثلاً این عبارات را به یاد بیاورید “رهبری اخلاقی”، “رهبری آگاه”، “توسعه پایدار”، و “سرمایه داری اخلاقی”. مفاهیمی که بهدست میآید ممکن است کاملاً جدید باشد. اما اغلب، ما تنها دوباره یک جنبهی دیگر از همان مفهوم – که مدتی فراموش شده بود یا تقیدی بدان وجود نداشت- را کشف و بر آن تمرکز میکنیم.
دو عبارت تجاری اخیراً باب شده را در نظر بگیرید: “سرمایه داری فراگیر” و “سرمایه داری آگاهانه”. در مفهوم اصلی سرمایه داری که توسط استاد اسکاتلندی فلسفه اخلاق، آدام اسمیت، در کتاب ثروت ملتها توصیف شد، توجه زیادی به مشکلاتی همچون فقر، بیعدالتی اربابانی که حق کارگارانشان را سرکوب میکنند، و دیگر مسائل اخلاقی شده بود. پس من معتقدم که مفهوم کلاسیک سرمایه داری نزد اسمیت پیشتر و ذاتاً فراگیر، آگاهانه، و حتی اخلاقی بود. از ایدهی سرمایه داری نزد اسمیت تا “سرمایه داری بازار”، “سرمایه داری لسه فر”، “سرمایه داری رفاقتی” و اخیراً “سرمایه داری موروثی” راه بسیار درازی طی شده است. در هر چرخشی، زبان گذار مورد استفاده قرار گرفت تا دریافت ما از مفهوم مستتر در سرمایه داری را (به سمت بهتر یا بدتر) شکل دهد.
لودویگ ویتگنشتاین جملهی مشهوری دارد که “حدود زبان من، حدود ذهن من است. تمام آنچه می دانم آن چیزهایی است که برایشان واژه دارم.” زبان گذار در کش و دار است تا معنی بردای و معنی گزاری کند و برای حدود تخیل ما تلاش میکند. از آنجایی که زبان گذار، تفکر ما را تربیت و بازتربیت میکند، ما بایست درست تصمیم بگیریم که آیا واقعاً میخواهیم تفکرمان طراحی شود. در نظر بگیرید که چگونه اقبال به مفهوم “سرمایه داری لسه فر” تغییر کرده و چگونه ما همگی در مورد ماهیت سرمایه داری فکر میکنیم. این رویکرد به سرمایه داری آنقدر ایدهی مهمی بود که جوانب مهمی از اندیشهی آدام اسمیت پیرامون مفهوم سرمایه داری را تحت الشعاع قرار داد.
اگر معنی یک مفهوم دستخوش تغییر شود و ذهن ما معنی جدید را پذیرا شود، تنها بخشی از تغییر در ذهنیت جمعی پدیدار میشود. در مورد “سرمایه داری”، مثلاً، من باور دارم که جداً خسران بزرگی است که تفکر ما به سویی جهت داده شده که سرمایه داری را با رفتار بد یا غیراخلاقی همزاد میگیریم. به همین دلیل است که خلق زبان گذار که کاربرد پیشین [واژهها] را اصلاح میکند، مثل “سرمایه داری فراگیر”، بسیار با ارزش است.
امروزه، “تجارت عادلانه”، “مسئولیت اجتماعی”، و “توسعه پایدار” مفاهیمی در تجارت هستند که بخشی از گفتار روزمره شدهاند. آیا این مثالها از زبان گذار درنهایت آنقدر پذیرفته میشوند که بخشهایی غیرقابل تشکیک در تجارت شوند؟ احتمالش هر روز بیشتر میشود. علاوه بر این، استفادهی هوشمندانه از زبان چراییاش را توضیح میدهد.
هنگامی که دامنهی لغاتمان را گسترش میدهیم، به جهانی بزرگتر با گزینههایی متنوعتر دسترسی خواهیم داشت. افرادی که در جهان بهم پیوسته و بهم وابسته وبا این سرعت بالا پیشرفت میکنند، آنهایی هستند که زبان گذار را میپذیرند و قدرت دگرگون کنندهی آن را آزاد میکنند. به شرکتهایی بزرگی که خود را با این ایده همراه کردهاند نگاهی بیاندازید: انرژی انسانی (Chevron)؛ عامل انسانی (Dow)؛ شبکه انسانی (Cisco)؛ انسانی سخن میگوییم (Ally Bank)؛ بانک انسانی (TD Bank)؛ طراحی شده برای انسانها (Samsung)؛ بیشتر انسان باش (Reebok). قطعاً یک شعار ضرورتاً به رفتار منتهی نمیشود. اما زبان گذار، حداقل امیدوارکننده است که منجر به شکل دهی به انتطارات کارکنان، مشتریان و جامعه شود.
وقتی دریابیم که میتوانیم زبان گذار را به این شکل بکار گیریم، ذهنمان میتواند خلاقتر و نسبت به عبارات گذار حساس باشد تا بتواند دیگران را در جهت تغییر طرز فکرشان یاری دهد. این تمرکز معنایی کنونی [بر جنبههای غفلت شده] بخشی از مفهوم اصلی است، با این همه قطعاً نقطهی موفقیت نهایی برای زبان گذار آن زمانی است که این زبان کاملاً ناپدید شود. اگر روح زمانهی تجارت که با این زبان گذار نمایش داده میشود، حاکی از رفتاری مترقی است، پس یک استراتژی تجاری در حال ظهور است که بر فصل مشترک انسانیت تاکید میکند. با این همه، تجارت اصلاً چیست؟
هیچ تعریف بهتری به ذهن من نمیآید مگر اینکه تجارت کوششی انسانی است که با روح مشترک جمعی به حرکت درمی آید. انسانیت همیشه در مرکز تجارت بوده است هم به صورت کسانی که درگیر آن بودهاند و هم کسانی که از آن سود میبرند. و در نهایت جالب توجه نیست که کلمه “انسان” اینقدر در عبارات گذار کاربرد یافته است؟
* داو سیدمن مدیر اجرایی شرکتی است که به مؤسسات در توسعهی فرهنگ ارزش محور، رهبری، و تقویت همگرایی نژادی کمک و مشاوره ارائه میدهد. اصل این مقاله در مجله فورچون منتشر شده است.
ترجمه از رضا عرب وی فعال سابق دانشجویی و دبیر انجمن اسلامی دانشگاه مازندران، که در مقطع کارشناسی ارشد ستاره دار و از ادامه تحصیل محروم شد. رضا هم اکنون دانشجوی زبان شناسی اجتماعی دانشگاه ورشو لهستان است.