
علیرضا کیانی - او در صفحات ۴۰ و ۴۲ کتاب «آقای سفیر»** درباره همکاریاش با سعید امامی در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد در آمریکا میگوید: «آن زمان [سال ۱۳۶۱] اروپاییها راجع به ۲۰ کشور صحبت میکردند و یک دقیقه هم راجع به ایران میگفتند. ما نیز که جوان و تا حدی جویای نام بودیم، اصرار داشتیم که در پاسخ به آن، ده دقیقه صحبت کنیم. لذا کار بنده، آقای سیروس ناصری و آقای سعید امامی این شده بود که در جلسه به دقت گوش میکردیم و مطلب مینوشتیم تا من پاسخ بدهم… در موردی دیگر و برای مثال همان سال بنده راجع به جهانشمولی حقوق بشر در کمیته سوم سخنرانی کردم… به یاد دارم که بنده، آقای «سعید امامی» و آقای باقر اسدی این سخنرانی را نوشتیم و من خواندم… متن خیلی سنگینی نوشتیم که جهان غربی که غرایز اولیه بشری در آن حکومت میکند چطور میخواهد راجع به دنیا نسخه حقوق بشر بپیچد.»
البته آقای ظریف همچنان نقش توجیه گر نقض حقوق بشر در ایران را برعهده دارد. وزارت خارجه ظریف با سخنگویی مرضیه افخم و در خوش رقصی تمام عیار برای نظام مقدس شدیدترین و غلیظترین واکنشها را در برابر گزارشهای حقوق بشری سازمان ملل متحد – به نمایندگی احمد شهید– گرفت و میگیرد. در شرایطی که دنیای آزاد نظام کودک کش بشار اسد را به انزوای سیاسی کشانده است اما ظریف به نمایندگی از نظام جمهوری اسلامی به دیدار او میرود و او را با لبخند و صلوات در آغوش میگیرد. بشاراسدی که دستش به خون هزاران شهروند غیرنظامی سوری آلوده است.
با این حساب آیا سخنان ظریف در مصاحبه با چارلی رز تعجب آور است؟ از دید نگارنده قطعا خیر. نظام جمهوری اسلامی در این سالها هرچه بیشتر آیت الله خامنهای متکی شده است و خامنهای نیز به عنوان رهبر عالی نظام، ظریف و همکارانش را «فرزندان انقلابی» خود میداند. ظریف نیز خوب میداند که چگونه حرمت لطف رهبری را پاس بدارد و در عوض در همان مصاحبه با چارلی رز، خامنهای را رهبر دموکراتی معرفی میکند که به انتخاب و درخواست مردم احترام میگذارد. این حرفهای شگفت آور، انشا و قصه نیست. همه مبتنی بر فکتهایی ست که از حرفهای آقای ظریف وجود دارد. تعجب آور نیست اگر ظریف در مصاحبه با «دیوید کیز»، «مجید توکلی» را نشناسد و به وجود زندانیان سیاسی در ایران بیاعتنایی کند. این بیاعتنایی او به حقوق زیرپاگذاشته مردم ایران – همانطور که خودش میگوید – سابقهای سی و چندساله دارد.
در دهه شصت شمسی یکی از کارهای او در آمریکا این بود که در نهادهای بین المللی از جمهوری اسلامی در برابر «اتهامات» حقوق بشری دفاع کنند. یعنی همان دههای که جمهوری اسلامی نزدیک به بیست هزار نفر را به جرمهای سیاسی و عقیدتی به دیار عدم و نیستی فرستاد. جواد ظریف در آن دهه غمبار و در صحن سازمان ملل از کسانی دفاع میکرد که به گفته آیت الله منتظری از دختران باکرهِ اعدامی ازاله بکارت میکردند تا مبادا بس از اعدام به بهشت بروند. قطعا آدمها میتوانند عوض شوند و از گذشته خود عذرخواهی کنند و در مسیر دیگری قرار بگیرند اما داستان ظریف به قول طلبهها دو صفحه عقبتر است.
مساله این است که جواد ظریف نه تحولی پیدا کرده است و نه خود چنین ادعایی دارد. او از هیچ کدام از جنایتهای ضدحقوق بشری جمهوری اسلامی عذرخواهی نکرده است. عذرخواهی به کنار، جواد ظریف در همین چندروز پیش احمد زیدآبادی، ستار بهشتی، بهاره هدایت، آتنا فرقدانی، میرحسین موسوی، مجید توکلی، و کثیری از زندانیان سیاسی و عقیدتی فعلی و سابق را به صورت تلویحی «مجرم و جنایتکار» خواند. جواد ظریف نه تنها به کاهش ظلم کمکی نکرده است که هیچ، از دیروز تا امروز توجیه گر ظلم ظالمان بوده است اگر خود در آن شریک نبوده باشد. جواد ظریف دهه نود با جواد ظریف دهه شصت تفاوتی ندارد مگر اینکه احتمالا کمی چاقتر شده است.
قطعا از جواد ظریف در جایگاه وزیر خارجه نظام استبدادی جمهوری اسلامی انتظار نمیرود نقش اپوزیسیون را بازی کند. اما از هواداران سیاسی او انتظار میرود یک دروغگوی توجیه گر نقض حقوق بشر را به مثابه یکی از ناجیان و بانیان سعادت ملت ایران معرفی نکنند. جواد ظریف فرزند شجاع ملت نیست. او فرزند مطیع رهبر است. کارگزاری گوش به فرمان که «نرمش قهرمانانه» را به سرانجام رساند. نرمشی که – به گفته علی اکبر صالحی – از عمان و قبل از روی کارآمدن دولت فعلی کلید خورده بود و در لوزان و در دوره دولت فعلی به سرانجام رسید، و البته که ظریف کاتالیزور خوبی برای به سامان رساندن آن بود. به سامان رساندن تفاهم هستهای و تضمین امنیتی برای بقای جمهوری اسلامی. حفظ جمهوری اسلامی برای ظریف دغدغهای بسیار بالاتر و پراهمیتتر از حقوق زندانیان سیاسی و عقیدتی ست.
مساله این است که بر خلاف باور عام در جمهوری اسلامی سگ زرد به هیچ روی برادر شغال نیست. کارآمدی این اصل ثابت شده ایرانی که قدرت راه دستیابی به ثروت است، بین جناحهای نظام مقدس رقابتی سنگین وگاه خونین بر سر دستیابی هرچه بیشتر به منابع قدرت به وجود آورده است. اما هم جواد ظریف و هم سعید جلیلی خوب میدانند که حفظ نظام از اوجب واجبات است که اگر جمهوری اسلامی نباشد، چلوگوشت سلطانی امروز به همان نان و ماستی تبدیل میشود که در دوره طاغوت میخوردند. پس بدیهیست جواد ظریف همان موضعی را در برابر زندانیان سیاسیِ منتقد و مخالف بگیرد که