علیرضا کیانی
تحلیلگر سیاسی
«حسام الدین آشنا» – مشاور کنونی حسن روحانی – پس از دیدار «فائزه هاشمی رفسنجانی» از «فریبا کمال آبادی» – از رهبران زندانی جامعه بهایی – نوشت: «ای کاش آنانی که نام بزرگشان بر نام کوچکشان غلبه دارد به جای انتشار تصاویر عید دیدنیهای پسا نوروزی، کمی هم در عواقب امور اندیشه و نصیحت پدر را آویزه گوش میکردند. کاش میدانستند که با این کار نه کمکی به میزبان کردهاند و نه باری از ایران برداشتهاند.»
البته خواندن چنین مواضع بهایی ستیزانهای از مقامات حکومت اسلامی تهران – حتی در ورژنهای اعتدالی و دوم خردادی – امر غریبی نیست. خصوصا در مورد آقای حسام الدین آشنا که پستهایی چون معاونت وزارت اطلاعات هم در رزومه کاریاش خودنمایی میکند. او داماد «دری نجف آبادی» است و از جمله کسانی ست که خطبه عقد او و همسرش را «خامنهای» – رهبر جمهوری اسلامی – خوانده است. او که پایان نامه دکتری خود را در دانشگاه امام صادق و در زمینه «دیپلماسی فرهنگی آمریکا» ارائه کرده است، از اصلیترین مشاوران و فعالان ستاد حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته بود.
البته آقای آشنا در واکنش منفی به این حرکت فائزه هاشمی رفسنجانی تنها نبود و دیگر چهرههای اعتدالی و «اصلاح طلب» جمهوری اسلامی نیز به این دیدار واکنش منفی نشان دادند. از خود «اکبر هاشمی رفسنجانی» گرفته که حرکت دخترش را «کار بد» توصیف کرده و خواستار «جبران» آن شده تا «ابوالفضل شکوری» – عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی – که علاوه بر اینکه بهاییان را «مزدور صهونیستها» خواند درباره این دیدار نیز گفت: «من خبری در مورد دیدار فائزه هاشمی با اعضای ارشد این فرقه ندارم و عکسی در این مورد ندیدهام، ولی اگر فائزه هاشمی یا هر ایرانی دیگری به عنوان حامی با آنها دیدار کند، کاملاً اشتباه است.»
اتحاد اصلاح طلبان و اصولگرایان در مقابل بهاییان
خواندن چنین مواضعی از «اصلاح طلبان» و اعتدالیهای شناسنامه دار از این رو مفید است که میتواند پرده از ریاکاری سیاسی آنان بردارد. درواقع این دست نیروها که در جمهوری اسلامی به «میانه رو» مشهور هستند و در لفظ خود را مقیّد و پایبند به حقوق بشر نشان میدهند و حتی سعی در نشان دادن چهرهای انسانی و لطیف از «آیت الله خمینی» دارند، وقتی پای مساله بهاییان که به میان میرسد تفاوتی با «تندرو»های جمهوری اسلامی ندارند. چنانکه بعضی از این مصاحبههای مورد اشاره در بالا – پس از دیدار جنجالی فائزه هاشمی رفسنجانی – از طرف «خبرگزاری فارس» انجام شد که مدیران امنیتی – سپاهی دارد و از تندروترین وبسایتهای خبری – تحلیلی در جمهوری اسلامی است.
درواقع این پندار که «اصلاح طلبان» و نیروهای اعتدالی صرفا در واکنش به دیدار فائزه هاشمی رفسنجانی با فریبال کمال آبادی و تحت هجمه اصولگرایان به اظهار نفرت از بهاییان پرداختهاند، پنداری نامنطبق بر واقعیات است. گاهی هواداران خجل «اصلاح طلبان» و نیروهای اعتدالی طوری وانمود میکنند که انگار بهایی ستیزی امثال اکبر هاشمی رفسنجانی، حامل درونیّات آنان نیست. این باور از آن رو پنداری خطاست که میتوان شواهدی نشان داد که بیآنکه فشار خاصی در کار باشد، خود این نیروها در بهایی ستیزی پیشگام نیز بودهاند.
یکی از بهترین و تندترین شواهد در این زمینه، مواضع «سیدمحمد موسوی بجنوردی» است. او که پدر همسر «سیدحسن خمینی» و عضو گروه «مجمع روحانیون مبارز» – از گروههای «اصلاح طلب» – محسوب میشود در مصاحبهای در پاییز ۹۳ با خبرگزاری فارس و در تبیین حقوق شهروندی در جمهوری اسلامی، بهاییان را از این دایره خارج دانست و با «ضداسلام» خواندن آنان، صراحتا گفت: «هیچوقت ما نمیگوییم بهایی حق تحصیل آزاد دارد، اصلا حقوق شهروندی ندارد. مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان از حق شهروندی برخوردارند. در مجلس نماینده دارند، زیرا ادیان ابراهیمی هستند.»
اما در این میان باید برای فائزه هاشمی رفسنجانی نیز اعتباری خاص قائل شد که به رغم انتساب خانوادگیاش به یکی از مشهورترین چهرههای سیاسی جمهوری اسلامی، از دیدار با فریبا کمال آبادی تن نزد و با وجود آگاهی به هزینههای چنین دیداری برای دختر هاشمی رفسنجانی، آن را انجام داد. او شجاعانه و با وجود جنجال وبسایتهای تندرو و حملههای فراوان، در مصاحبهای با «یورونیوز» از این اقدام خود صراحتا دفاع کرد. او علنا گفت از این کار خود «پشیمان» نیست و در پاسخی غیرمستقیم به پدر خود به این نکته اشاره کرد که «خلافی» نکرده است که بخواهد «جبران» کند.
فائزه هاشمی رفسنجانی در صحبتهایی که میتواند پرده از چهره دیگری از زندان سیاسی در ایران بگشاید به ابعاد انسانی عمل خود و وظایف اخلاقی خود پس از همبندی شدن با امثال فریبا کمال آبادی اشاره کرد و گفت: «من دیدن خانم کمالآبادی رفتم به دلیل اینکه همبندی من بود و شش ماه با هم زندگی کردیم و بعد از هشت سال برای پنج روز مرخصی آمده و این دیدار خیلی چیز عادی و معمولی و مسئله پیشپاافتادهای است. حیوان که نیستیم در زندگی در دورانهای مختلف یک چیزهایی وجود دارد که یک سری وظایف اخلاقی و انسانی را بر دوش آدم میگذارد و یکسری ارتباطاتی را برقرار میکند. من با اینها آشنایی که نداشتم و قبل از زندان با جامعه بهایی هیچ ارتباطی نداشتم. جمهوری اسلامی درواقع با زندانی کردن من، سبب این آشنایی و ارتباطات و سبب باز شدن دریچه دیگری در زندگی من شد.»
نقش هاشمی رفسنجانی در بهایی ستیزی سیستماتیک
اما با این وجود و به رغم امتیازی که باید برای این حرکت فائزه رفسنجانی قائل شد، این مساله و تجلیل مربوط از آن، نباید چنان شاخ و برگهایی بیافریند که بنیادهای سیستماتیک بهایی ستیزی در ایران نادیده گرفته شوند. بنیادهایی که از جمله پدر خود او از پایه گذاران آن بوده است و بسیاری از برخوردهای ضدبشری با بهاییان در دورهای انجام شده است که اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان رییس مجلس یا رییس جمهور فعالیت میکرده است و جدای از پستهای حقوقی، از متنفذترین افراد در سیستم جمهوری اسلامی بوده است و از تاثیرگذارترین افراد بر آیت الله خمینی نیز محسوب میشد. قطعا گناه پدر به پای فرزند نوشته نمیشود ولی پیش از همه باید از خود فائزه هاشمی رفسنجانی خواست که شجاعت این اقدام خود را تلویحا به خانوادهاش تعمیم ندهد.
چنانکه در همان مصاحبه با یورونیوز، دختر هاشمی رفسنجانی نوک حمله این فشارها را خودش و خانوادهاش میداند و در این راه خانوادهاش را هم جدای از «تظاهر» و «دروغ» میپندارد که چوب «صداقت» و «سادگی»شان را میخورند. به بیان خود او: «من کار خطایی نکردهام و عادت هم به مخفی کاری ندارم خانواده ما اصلاً اینطوری هستند و خیلیها معتقد هستند چوبهایی که ما میخوریم و هزینههایی که میدهیم به خاطر صداقت و سادگیمان است که نمیتوانیم دروغگو باشیم و تظاهر کنیم.»
این ادعای او و تطهیر غیرمستقیم خانوادهاش – و خصوصا پدر – در حالی بیان میشود که اکبر هاشمی رفسنجانی خود یکی از بزرگترین بانیان ظلم و دروغ در جمهوری اسلامی بوده است و آن اندازه این مساله روشن و بدیهی ست که نگارنده را از آوردن هرگونه مثالی بینیاز میکند. تنها کافی ست در این میان به یک سند اشاره شود. این یادداشت سندگونه که عنوان «محرمانه» نیز بر خود دارد، در سال ۱۳۶۹ و در دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی در «شورای عالی انقلاب فرهنگی» و به تقاضای خامنه ای – رهبری نظام – تنظیم شد. نکته آنکه ریاست این شورا نیز با شخص رییس جمهور یعنی رفسنجانی بوده است.
در این سند و برای برخورد سیستماتیک با جامعه بهایی، به طور تفصیلی راهکارهایی اندیشیده شده است تا «راه ترقی و توسعه آنان مسدود شود.» در این یادداشت به طور مشخص آمده است که بهاییان باید از «پستهای موثر» – مانند معلمی – محروم بمانند و ابراز بهاییت آنها نیز باید مانع از استخدام آنها شود. با اینکه این سند اجازه تحصیل مشروط بهاییان در مدارس را میدهد اما به طور صریح ذکر میکند که بهاییان «در دانشگاهها چه در ورود و چه در حین تحصیل، چنانکه احراز شد بهاییاند، از دانشگاه محروم شوند.» تنها لطفی که این سند در حق بهاییان میکند، به تصریح خود سند، «در اختیار گذاشتن وسایل معاش در حد متعارف» است!
تکرار این نکته ضروری ست که این سند ضدبشری در دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و در شورایی تنظیم شده است که ریاستش با خود او بوده است. شاید از این روست که عمل فائزه هاشمی رفسنجانی در دیدار یکی از رهبران برجسته جامعه بهایی این اندازه برجسته به نظر میرسد. اینکه از پدری بهایی ستیز، دختری برخیزد که از ضرورت رعایت حقوق بهاییان سخن بگوید، به نظر نگارنده امری بسیار برجسته و مهم است. اما در عین حال به ما هشدار میدهد که ریشههای پیدا و پنهان درخت ستبر بهایی ستیزی در ایران را از یاد نبریم که امثال اکبر هاشمی رفسنجانی از آبیاری کنندگان آن بوده اند. این همه یعنی آنکه این خلط پیش نیاید که گناه و ظلم پدر در آب چشمهِ شجاعت و حریّت دختر، غسل تعمید داده شود.
علیرضا کیانیعلیرضا کیانی فعال سابق دانشجویی است که به دلایل سیاسی در ایران از ادامه تحصیل بازماند و در تیرماه ۱۳۹۰ ایران را ترک کرد. در سال ۱۳۹۱ به «دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال ایران» پیوست. او هم اکنون ساکن آمریکا است.