احمد زیدآبادی روزنامه نگار و فعال خوشنام سیاسی در ایران اخیرا معتقدان به براندازی جمهوری اسلامی را به خشونت کلامی متهم کرد و در چندین مطلب بطور مجزا در این مورد واکنش نشان داده است. زیدآبادی در مطلبی با عنوان “براندازان نجاتبخش اصلاح طلبان” مینویسد:
“ظهور و بروز براندازان اما به شکلگیری لشکری سایبری محدود شد؛ لشکری که گویی فقط با زبان هتاکی و فحاشی آشناست و از همان خرده مدنیت و فرهنگی که طی این سالها در سطوح مختلف جامعۀ ایرانی شکل گرفته، به کلی بی بهره است. آنها با زبان اهانتآمیز خود؛ به تر و خشک و حاضر و غایب و گناهکار و بی گناه رحم نمیکنند. تمام مواریث تاریخی و هویتبخش جامعۀ ایران و همۀ شخصیتهای اصیل و شریف را با زبانی هرزه و فجیع به باد تمسخر و تهمت و هتاکی و بی ادبی میگیرند. ظاهراً آنها گمان میکنند که با لجن مال کردن هر که اندک زاویهای با راه و رسم آنها پیدا کند، میتوانند همۀ شخصیتهای تأثیرگذار را یا مرعوب کرده و از گردونه خارج کنند و یا اینکه در جهت تیز کردن بازار بددهنی و بینزاکتی، آنان را به دنبال خود بکشانند و بدین ترتیب، به زعم خود یکه تاز میدان “مبارزه” و “سیاست” ایران شوند! ظاهراً برخی از فعالان خارج از کشور نیز مرعوب فضاسازی آنها شدهاند و از بیم لجنمال شدن، سر به گریبان برده و سکوت کرده و یا اینکه در پی آنان به راه افتاده و برای ربودن گوی سبقت از آنان در بی ادبی، چهار نعل به پیش میتازند!”
زیدآبادی به مورد خاصی اشاره نمیکند و با کلی گویی، ناخواسته با جریاناتی همراه میشود که همواره قصد داشته اند صداهای مخالف حاکمیت و طرفدار براندازی در ایران را یک کاسه کنند. این جریان که سرمایه گذاری زیادی از سوی حاکمیت روی آن شده است، همواره تلاش کرده در مقاطع گوناگون مخالفان را در یک دسته گنجانده، آنها را در بطور مشخص به سازمان مجاهدین خلق، سلطنت طلبان، اسرائیل، آمریکا و عربستان مرتبط کند (رجوع کنید به صحبت های علی علیزاده در گفتگو با رضا حقیقت نژاد). سناریوی جدیدی که با هدایت بازوهای رسانه ای اصلاح طلبان در خارج از کشور براه افتاده است، برخواستن از دنده اخلاق گرایی است و مخالفان براندازی تلاش میکنند تا براندازان را افرادی هتاک و خشونت طلب نشان دهند. از مسعود بهنود و عطاالله مهاجرانی تا جواد ظریف در مقاطع مختلف مخالفان را عده ای ربات و اکانت تقلبی لقب میدهند.
اما بررسی این مسئله که مثال عینی فحاشی و هتاکی “از آن سوی اقیانوس ها” (به تعبیر زیدآبادی) چه بوده است، امری است که به آن اشاره نمیشود. زیدآبادی در نوشته دیگری با عنوان “چهار احتمال و ختم کلام….” در انتهای مطلب از سعید قاسمی نژاد نام میبرد و وی را فردی متین و آرام میشناسد اما مینویسد:
“در این میان اما برخی نیز متأسفانه از دکتر سعید قاسمینژاد و برخی دوستانش به عنوان خط دهندۀ این غائله نام میبرند. من سعید را هنگام حضورش در ایران میدیدم و میشناختم. او در همان نگاه نخست، جوانی مستعد، متین، آرام و بخصوص مؤدب و مأخوذ به حیاء به نظر همگان میرسید. من گمان ندارم که او به دلیل جلای وطن و یا تغییر خط مشی سیاسی خود؛ ویژگیهای فردی و شخصیاش را هم از دست داده باشد. از این رو این اتهام علیه او را باور نمیکنم . اما اگر خدایی ناخواسته قاسمی نژاد نقشی در این رسوایی دارد از او میخواهم که به این فضا پایان دهد”.
زیدآبادی در بخشی دیگر سایت بالاترین!! را بعنوان مروج خشونت کلامی در فضای سیاسی ایران معرفی میکند! اما نگرانی اصلی زیدآبادی چیست؟ تا جایی که میتوان درک کرد زیدآبادی نسبت به خوشنت کلامی و هتک حرمت بعضی فعالان به گفته او خوشنام و شناخته شده سیاسی نگران است مینویسد
“کسانی که هنوز به پهنای چند قاره و اقیانوس از قدرت دورند و ابزاری جز زبان و قلم در اختیارشان نیست؛ اینگونه تر و خشک را در خشونت کلامی خود میسوزاند؛ وای به روزی که به ابزار قدرت هم دست یابند! در آن صورت جز اینکه زبان منتقدان را از حلقوم بیرون بکشند و در این کشور فلاکتزده حمام خون به راه اندازند؛ کار دیگری هم از دستشان برمیآید؟”
آنچیزی که زیدآبادی به آن معترض است. سالهای سال است که در تمدن غرب به عنوان آزادی بیان به رسمیت شناخته شده است. از مردمان عادی تا افراد سرشناس در طول این یکسال اندی که از روی کار آمدن ترامپ سپری شده است بدترین و سخیف ترین توهین ها را نثار او کرده اند، توهین هایی که حتی در بعضی از کشورهای اروپایی جرم است اما نتیجه آن چیزی جز تقویت روزافزون سطح آزادی بیان آنهم در کشوری که اسلحه به فراوانی و سادگی در دسترس بیش از سیصد و پنجاه میلیون نفر است نشده است.
متاسفانه نقدهای بی پرده و جسورانه از سوی نسلی از فعالان سیاسی ایران که پیش از دهه پنجاه شمسی متولد شده اند به هتاکی و خشونت کلامی تعبیر میشود. طنز تلخ ماجرا آنجاست که یکی از معترضان به این خشونت های کلامی مانند “صادق زیباکلام” خود در برهه ای از زندگی با یکی از خشونت بار ترین انقلاب های معاصر همراهی کرده است و همچنان معتقد به مبارهز مسلحانه و دفاع از ساختار کنونی است.
احمد زیدآبادی در روایت دوران بازداشت و زندان انفرادی از شکنجه هایی میگوید که مرزهای درنده خویی را جا به جا کرده است اما نقدهای بی پرده براندازان از مسولان و سیاسیون کنونی را خطرناک تر میپندارد. شاید اگر سیاسیون (یا به تعبیر برخی روشنفکران) نسبت به مسئولیت خود بر آنچه که به جامعه رفته است تا این حد فرافکن نبودند، امروز بیش از بیست درصد از ایرانیان جلای وطن نکرده بودند. اولین قدم برای آرام کردن نشتر نقدهای بدون تعارف، پاسخگویی است و نه دروغگویی و فرافکنی و ربات خواندن براندازان. مردم و مخالفان انتظاری از امثال مهاجرانی و بهنود و خاتمی و دیگر وابستگان قدرت ندارند اما از انسان های آزاده و شریفی چون زیدآبادی انتظار میرود تا با بازگو کردن تجربه خود از هسته سخت قدرت و واقعیت چیزی که جمهوری اسلامی نام دارد، خطر واقعی را به مردم نشان دهند و نه اینکه انتقادهای خشمگینانه از صاحبان قدرت را خطری بزرگتر از هیولای جمهوری اسلامی معرفی کند