اگرچه رد دعوت اوباما توسط پادشاه عربستان، در ابتدا غیرمترقبه به نظر میرسد، اما تعجب برنمیانگیزد. میتوان گفت که پادشاه عربستان به همان دلیلی که به یمن حمله کرد، به همان دلیل نیز به کمپ دیوید نمیرود. برای درک دلایل آن باید بفهمیم که رابطهی عربستان و آمریکا چگونه است.
در محیط فارسی زبان، نوعی سادهانگاری تحلیلی نسبت به روابط عربستان و آمریکا وجود دارد. ایرانیان معمولا عربستان را متحد آمریکا در منطقه دانستهاند. این برداشت با یک صورتبندی ساده قابل فهم است. آمریکا به نفت عربستان احتیاج دارد و عربستان به سلاح آمریکا.
اما واقعیت چنین نیست. دست کم عربها چنین تصوری از روابط خود با آمریکا ندارند. کافی ست به تحلیلهای آنان مراجعه کنیم. سالهاست برجستهترین تحلیلگران عرب به این نکته اشاره میکنند که هیچگاه نتوانستهاند روی آمریکا به عنوان یک متحد حساب کنند. آنان موارد زیادی را مطرح میکنند که آمریکا در عمل پشت آنان را خالی کردهاست. از جمله عدم دخالت در سوریه، که دست آخر آمریکا را به یک تناقض کشید: ابتدا گفتند که اسد باید برود، و بعد با او وارد مذاکره شدند و حرف خود را تلویحا پس گرفتند. بیاعتمادی عربستان نسبت به آمریکا به دورهی اوباما محدود نمیشود. اما در دوران ریاست جمهوری وی شدت گرفت.
در واقع میتوان گفت که علت اصلی سیاست تهاجمی عربستان و حمله به یمن، همین بیاعتمادی عربستان نسبت به آمریکا است. عربستان میبیند که ایران در حال گسترش حوزهی نفوذ خود در منطقه است. از دید عربستان، ایران این کار را با برانگیختن شورشهای شیعیان منطقه انجام میدهد. اگرچه نقش پیشروندهی ایران منتج به بیثباتی بیشتر در منطقه میشود، اما آمریکا نه تنها برای کنترل کردن ایران اقدامی نمیکند، بلکه سیاستهای آن کشور ـ در یک تصویر بزرگتر ـ به نفوذ ایران کمک کردهاست. پس عربستان باید خود دستی بالا زند.
بسیاری این سیاست تهاجمی را به عنوان رویکرد متفاوت ملک سلمان تعبیر میکنند. اما زمینههای آن از سالها پیش در ذهن رهبران سعودی شکل گرفته بود. تصرف صنعا توسط حوثیها، عربستان را به این تصمیمگیری رساند که باید خود نفوذ ایران را محدود کند. خاصه آن که شورشهای یمن را یک تهدید جدی امنیتی در مرزهای جنوبی و استراتژیک خود میداند.
مزیت نظامی جمهوری اسلامی در جنگهای نامتعارف، نامتقارن، و نیابتی است. ایران از جهت تسلیحات لازم برای جنگ کلاسیک بسیار ضعیفتر از عربستان است، و توان رویارویی با آن کشور را ندارد. با این وجود، جمهوری اسلامی دست به اقداماتی زد که ممکن بود باعث رویارویی دو کشور در جنگی کلاسیک بشود. از جمله گسیل هشت کشتی به خلیج عدن، حرکتی شگفتانگیز و فکرنشده از جانب ایران بود. البته ایران با حضور ناو تئودور روزولت آمریکا در خلیج عدن، کشتیهای خود را فراخواند.
دو هفتهی پیش، ایران و عربستان نزدیکترین درگیری نظامی را میان خود تجربه کردند. ایران میخواست هواپیمایی را که میگفت شامل کمکهای بشردوستانه است، در فرودگاه صنعا بنشاند. اما عربستان باند فرودگاه را بمباران کرد. در پی این اقدام تهدیدهای لفظی سران جمهوری اسلامی بشدت افزایش یافت. فرماندهی سپاه گفت که باید با عربستان ملاحظات را کنار گذاشت. رییس دفتر رهبر نیز تهدید کرد که آل سعود به آل سقوط تبدیل خواهند شد. با این وجود به نظر نمیآید که هیچکدام از این تهدیدها قابل ترجمه به نیروی سختافزاری نظامی برای ایران باشد. عربستان خود را در محدود کردن ایران ـ حداقل در یمن ـ تا حدودی موفق میداند.
در چنین شرایطی پذیرفتن دعوت اوباما به اقامتگاه تفریحی کمپ دیوید، هیچ دستاورد ملموسی برای عربستان نخواهد داشت. پیشداوری اعراب نسبت به این دعوت در رسانههای عرب، حاکی از آن است که آنان با وعدههایی بیاعتبار از جانب رئیس جمهور آمریکا مواجه خواهند شد. در حالی که اگر در این نشست با مقامات درجه دو شرکت کنند، حداقل توانستهاند ناراضی بودن خود را از سیاستهای اوباما به نمایش بگذارند.
اما برخلاف تصور عمومی، نارضایتی عربستان بیش از آن که معطوف به تفاهم هستهای ایران و آمریکا باشد، ناظر بر نقش تهاجمی ایران و نقش منفعل آمریکا در منطقه است. گفته میشود ملک سلمان، از مسامحهی آقای اوباما در سوریه ـ بخصوص پس از آن که معلوم شد اسد علیه مردم خود از سلاح شیمیایی استفاده کرده ـ عصبانی است. او بسیاری از پیامدهای کنونی منطقه را ناشی از این مسامحه میداند.
مهدی جلالی