جیمز اشتاینبرگ – من به عنوان معاون کلینتون هنگامی که تصمیم گرفتیم مداخله کنیم آنجا بودم. اگر چنین کاری نمیکردیم همه چیز بسیار بدتر بود. آشفتگیهای جاری در لیبی موجی از انتقادها را درمورد تصمیم آمریکا در سال ۲۰۱۱ برانگیخته است که اقدام به رهبری عملیات هوایی علیه معمر قذافی کرد. منتقدان بر این باورند که این مداخله نه لازم بود و نه هوشمندانه. عملیات درحالی آغاز شد که عواقب آن برای لیبی و همسایگانش در نظر گرفته نشده بود. در نتیجه موج جدیدی از بی ثباتی آغاز و راه برای حضور گسترده جهادیها در مدیترانه هموار گشت.
در حقیقت با اینکه چالشهای امروز لیبی جدی هستند، چنین انتقاداتی معضلی را که در آن زمان با آن مواجه بودیم، نادیده میگیرند، و همچنین نتایج بدتری که احتمالاً در صورت عدم مداخلهی آمریکا و همپیمانان اروپایی و عرب پیش میآمد. از آنجاییکه کمیتهی ویژهی بنغازی اظهارات هیلاری کلینتون را در روز پنجشنبه میشنود، لازم است قدری از شرایطی را که با آن مواجه بودیم یادآوری کنیم. آن زمان که قذافی قسم خورد تا “سوسکها را نابود کند” (منظورش شهروندان لیبی بود که علیه رژیم ستمگر او قیام کرده بودند) من به عنوان معاون وزیر امور خارجه تحت مدیریت کلینتون خدمت میکردم. کشورهای همسایه مثل تونس و مصر در مسیر گذارهای شکنندهی سیاسی به سر میبردند. اتحادیه عرب و سازمان همکاریهای اسلامی از جامعهی بین الملل خواستند تا از معترضانِ صلح طلب دفاع کنند در حالیکه دیکتاتورها در منطقه و فرای آن چگونگی برخورد آمریکا را به دقت زیر نظر گرفته بودند.
ما میدانستیم که یک انتخاب داریم. ما میتوانستیم با بسیج یک ائتلاف علاوه بر حفاظت از شهروندان درمقابل حملات قذافی، فضا را برای ثبات تونس و مصر آماده کنیم، همبستگی با متحدان و همپیمانان کلیدی خود را به نمایش بگذاریم، و پشتیبانی از گذارهای دموکراتیک صلح آمیز را نشان دهیم. در مقابل میتوانستیم در حاشیه بنشینیم و نظاره گر سقوط لیبی به ورطهی هرج و مرج باشیم که منجر به عواقب گسترده در منطقه و فاجعه انسانی عمیقی میشد. تصور کنید ما فقط نظاره گر میبودیم. مردم لیبی تقاضای کمک میکردند. و درست در اوج بی ثباتی در منطقه (از جمله مصر) قذافی آماده بود تا لیبی و همسایگان آسیب پذیرِ آفریقای شمالی خود را به گردابی از خون و آشفتگی سرازیر کند.
آن شکل از درگیری که احتمالاً به دنبال بی تفاوتی ما به وجود میآمد لیبی را با سرعت بیشتری در هم میشکست و ماندگاری بیشتری داشت و با فراهم کردن زمینه برای مداخلهی بیرونی، لیبیِ سال ۲۰۱۱ را به چیزی شبیه سوریه امروز بدل میکرد. احتمالاً منتقدان امروز میپرسیدند که چرا آمریکا اجازهی چنین اتفاقی را داد. ابعاد چالش در سوریه در نظر بگیرید و آن را با وضعیت لیبی مقایسه کنید. یک جنگ داخلی فزاینده به همراه یک دیکتاتور جانی و جنگنده در مرکز خود که احتمالاً منجر به دخالت بیرونی مستمری میشد و سیل جهادیهای خارجی (بسیار بیشتر از جریان کنونی) را به منطقه سرازیر میکرد. این امر تلفات عظیم انسانی در پی داشت به شکلی که ثبات طولانی مدت دولتهای همسایه را نیز تهدید میکرد. با در نظر گرفتن این حجم از شواهد که از گذشته تاکنون در مناطق مختلف دیدهایم، آیا باز هم تصور میکنید اگر اجازه میدادیم قذافی مردم بنغازی را سلاخی کند امروز لیبی مکان آرامتری میبود؟
به علاوه، عدم مداخله میتوانست رهبری آمریکا، ایستادگی با همپیمانان اروپایی و عربمان و اعتبار سیستم بین المللی را زیر سؤال ببرد. به پیامی که ممکن بود سایرین در منطقه از انفعال ما دریافت کنند فکر کنید: بهترین راه برای رهبری که در مورد حکمرانی خود با چالش مواجه میشود این است که با سریعترین و وحشیانهترین حد ممکن وارد عمل شود و بداند جهان تنها به نظاره مینشیند. از آنجاییکه ما به خطرات هرگونه استفاده از زور کاملاً واقف بودیم، مسیری که در پیش گرفتیم به دقت انتخاب شده بود. ما بر یک دستور کاملاً روشن بین المللی، اقتدار کافی برای انجام هرآنچه لازم باشد برای خنثی کردن روند جنایتکارانه قذافی و یک ائتلاف گسترده واقعی اصرار داشتیم. زمانی که عملیات شروع شد آمریکا رهبری و توانایی نظامی منحصر به فردی را به نمایش گذاشت اما مسائل را با سایرین تقسیم کرد به طوریکه اکثر مأموریتها توسط دولتهای همکار اجرا شد.
با علم به اینکه مدیریت دوران پس از قذافی به اندازه خود مداخله اهمیت دارد ما برای این دوران آماده شدیم. ما کمکهای قابل توجهی به لیبی بعد از قذافی رساندیم؛ از جمله کمک به تشکیل یک دولت واحد، خلع سلاح شبه نظامیان، تأمین امنیت مرزهای کشور و بازسازی اقتصاد را میتوان نام برد. مقامات ارشد ایالات متحده با دولت موقت همکاری نزدیک داشتند و طیفی از برنامه های کمک رسانی (از جمله نابودی سلاحهای شیمیایی لیبی و حمایت از نخستین انتخابات دموکراتیک آن کشور) در جریان بود. در بعضی موارد کمکهای پیشنهاد شده از طرف آمریکا و هم پیمانانش از طرف دولت جدید لیبی رد شد.
ما همیشه میدانستیم که پیشرفت پس از ۴۰ سال استبداد مشکل خواهد بود، و بی میلی لیبی به قبول کمکهای لازم شرایط را سختتر هم کرد. در حالیکه فضای امنیتی غیرقابل پیش بینی تلاشهای ما برای کمک را با دشواری روبرو کرده است، ما خود را برای کمک به مردم لیبی در ساخت یک دولت پایدار و کارآمد متعهد می دانیم و با همپیمانان خود تلاش میکنیم از یک دولت وحدت دفاع کنیم. این آسان نخواهد بود اما باید برای مدتی طولانی آن را پیگیری کنیم. هیچ کدام از این موارد به معنی انکار چالشهای جدی در لیبی و منطقه اطراف آن و ضرورت برخورد با این مسائل نیست. اما بازنگری تاریخی بر پایهی مطالب کذب و واهی روش مناسبی برای قضاوت در مورد این تصمیم نیست. پیوستن به همپیمانان مان برای جلوگیری از کشتار در لیبی در سال ۲۰۱۱ (با دستور از سازمان ملل و تقسیم وظایف با سایرین بدون استفاده از حتی یک سرباز در میدان مبارزه و بدون هیچ تلفاتی) نه تنها برای مردم لیبی بلکه برای چشم انداز بلند مدت منطقه و نقش آمریکا در جهان کار درستی بود.
* جیمز اشتاینبرگ معاون سابق وزارت خارجه آمریکاست. همچنین مدیر مدرسهی امور عمومی و شهروندی ماکسول در دانشگاه سیراکیوز است. اصل این مقاله در مجله پولیتیکو منتشر شده است.
ترجمه از رضا عرب وی فعال سابق دانشجویی و دبیر انجمن اسلامی دانشگاه مازندران، که در مقطع کارشناسی ارشد ستاره دار و از ادامه تحصیل محروم شد. رضا هم اکنون دانشجوی زبان شناسی اجتماعی دانشگاه ورشو لهستان است.
#رضاعرب #جیمزاشتاینبرگ #پولیتیکو #اوباما #دیدگاهنو #مداخلهنظامیدرلیبی #هیلاریکلینتون