چند روز پیش تصویری در شبکه های مجازی پخش شد که یک “عمامه به سر” را در حال عکس گرفتن از یک معمم در کنار خرابی های زلزله نشان می داد. انتشار این عکس موجب حملات شدید به “سوژه عکس” شد. عده زیادی گفتند که او با خرابی ها، عکس یادگاری گرفته و همین، سیل ناسزاها را متوجه او کرد. ساعاتی بعد ، بخشی از واقعیت آشکار شد. سوژه تصویر در حال ارائه گزارش از پیامدهای زلزله بوده و دوست دیگر او از همان گزارش ، فیلمبرداری می کرده است. توضیح جدید ، نشان داد که آنعمامه به سر مستحق آنهمه اهانت نبوده است و گروهی از هموطناناحساسی – و البته ضربه خورده ازمعممان حکومتی – در حق او ، انصاف را رعایت نکرده اند. در عین حال کمتر کسی حاضر به عذرخواهی شد و حتی بعد از کشف ماجرا ، عده ای بر ادامه حملات بر شیخ ، تاکید داشتند.
حالا اجازه بدهید موضوع را از زاویه دیگر نگاه کنیم. فرض می کنیم این معمم ، اصلا قصد انجام حرکات نمایشی نداشته است. اگر اینچنین باشد او دقیقا مشغول انجامچه کاری است؟ اجازه بدهید واضح تر بپرسم: او با کدامتخصص و با آگاهی از کدام آمارها، مترصد تهیه و ارسال گزارش بوده و چه فرد یا نهادی مخاطب گزارش های اوست؟ از نخستین ساعات زلزله ، تیمهای تخصصی از ارتش، هلال احمر ، سپاه ، استانداری و برخی نهادهای امدادی دیگر در مناطق آسیب دیده مستقر بوده و هستند . از مقامات رسمی کشور ، رئیس جمهور، برخی وزیران ، فرمانده کل سپاه و ” سردارِ کفش جفت کن رهبر” در بخش های زلزله زده ، حاضر شده و با مردم سخن گفته اند. ممکن است کسی بگوید افرادی از اقشار گوناگون از بازیکنانفعلی یا قدیمی تیمهای معروف ، هنرپیشگان و فعالان عرصه های دیگر در منطقه حاضر شده اند. این معمم هم یکی از آنها. پس چرا برخورد با او تا این حد همراه با بغض و کینه است؟

اگر نخواهیم خود را بفریبیم حضور یک عمامه به سر آن هم با پوشیدنتشریفاتی ترین لباس معممان – لباده – را نمی توان با حضور سایر اقشار مقایسه کرد. در سال های اخیر مرتبا گستره حضور مداخله گرانه معممان در مراکز گوناگون خدماتی – حتی بیمارستان ها- افزایش پیدا کرده که اغلب آنها حامل و مروج گفتمان جناح افراطی حکومت هستند. در همین روزها ویدئوهایی از حضور سیاسی هم لباسان این فرد در بین زلزله زدگان منتشر شده که ضمن معرفی خود به عنوان ” نماینده حضرت آقا ” مشغول تحریک مردم علیه برخی دستگاهها هستند. در این شرایط، کمتر کسی باور می کند که گزارش یکمعمم شیکپوش از کنار مخروبه های ناشی از زلزله ، با هدف کمکبه زلزله زدگان بوده است. اما باز هم باحمل بر صحت ، می پذیرم این فرد با نیت خیر و فارغ از نگاهای سیاسی مشغول گزارش است. اما آیا این گزارش ، گره ای از مشکلات زلزله زدگانباز می کند یا او مشغول انجام کاری لغو است ؟ برای پاسخ به اینپرسش، باید مشخص شود :
یک – فیلمبرداری از یک گزارش با موبایل شخصی یک عمامه به سر ، نهایتا چند مخاطب خواهد داشت و مخاطبان او چه اقشاری هستند ؟ دو – نگاه مخاطبان به این گزارش چه خواهد بود؟
واضحاست که اغلب مخاطباناینگزارش – هر چند نفر که باشند – در دو گروه جای می گیرند: کسانی که به حاکمیت و سخنگویان رسمی و غیر رسمی آن اعتماد دارند و افرادی که به همه گزارش های حکومت و حامیانآن ، با تردید نگاه می کنند. اعتماد کنندگان به حکومت ، هماکنون اطلاعات خود در مورد وضعیت مناطق زلزله زده را از رسانه میلی دریافت می کنند .در مقابل ، مخالفان حکومت ، هیچاعتمادی به نهادهای رسمی و آخوندهای حکومتی ندارند . این وضعیت ، معممان حاضر در صحنه زلزله را نیز در بر می گیرد .البته همانطور که در بالا اشاره شد رفتار سیاست زده آخوندهای اعزامی به منطقه و تلاش آنان برای ماهیگیری از آب گل آلود نیز بی اعتمادی مضاعف نسبت به معممان را موجب شده است. بی اعتمادی به حکومت و تریبون داران آن را می توان در ترجیح کمکرسانی های شخصی یا اعتماد به افراد غیر حکومتی ازرقبیل صادق زیباکلام و علی دایی مشاهده نمود. پس آنچه آن دو عمامه به سر انجام دادند در خوش بینانه ترین حالت ، کاری است بیهوده و البته بهانه ای جدید برای اطلاع از نگاهی که اکثریت ایرانیان به معممان پیدا کرده اند. اما راستی چرا اینگونه شده است؟ مگر همین عمامه به سرها، دهها و بلکه صدها سال ، پناهگاه امین اکثریت مردم نبودند ؟ برای یافتن پاسخ باید عملکرد این طبقه اجتماعی در سی و نه سال گذشته را بررسی کرد. مهم ترین مناصب حکومتی در این مدت در اختیار معممان بوده است. متاسفانه اکثریت عددی معممان نیز در تمام این سالها ، رویه پسندیده دهه های پیشین را کنار گذاشته و به جای ایستادن در کنار مردم و دفاع از حقوق ملت ، توجیه گر ستمکاری ها و مفاسد حکومت شده اند. گناه حداقلی گروهی دیگر از عمامه به سرها ، سکوت در برابر ظلمی است که اکثریت مردم را به ستوه آورده است. اینان ، همان کسانی هستند که تا چهل سال قبل خود را موظف می دانستند هر تصمیم اداری رژیم گذشته را تقبیح و در برابر آن فریاد بکشند . تغییر محسوس در سبک زندگی بسیاری از عمامه به سرها و فرزندان ایشان ، از دیگر عواملی است که صلاحیت آنان به عنوان ” امین مردم ” را از بین برده است.
اما اگر منصف باشیم همه معممان ، به فسادهای فوق الذکر ، آلوده نشده اند. در تمام سی و نه سال گذشته، بوده اند روحانیونی که همچنان به زندگی بدون تشریفات و تجمل ادامه داده اند و عنداللزوم در برابر ستم ها و مفاسد حکومتی زبان به نصیحت یا اعتراض گشوده اند.اما حضور این گروه از معممان نتوانسته فضای مخالفت با معممان را بهبود ببخشد که مایلم به مهم ترین عامل موثر در خلق این وضعیت اشاره کنم . ازنخستین ماههای پس ازاستقرار جمهوری اسلامی ، برخی از روحانیون به ویژه تعدادی از مراجع تقلید ، حساب خود را از حکومت جدا کردند و در کنار مردم ایستادند. با گذشت هر سال از حاکمیت نظام ولایت فقیه ، فاصله میان این بخش از روحانیون با معممان حکومتی – یا سکوت پیشگان – افزایش یافت و همین فاصله ، موجب وحشت ولی فقیه و حواریون او شد زیرا آنان به خوبی از قدرت تاثیر گذاری روحانیت مردمی آگاه بودند .لذا دستگاههای تبلیغاتی حکومت ، همواره تلاش کرده و می کنند که به هر نحو ازایجاد رابطه مودت آمیز میان روحانیون غیر حکومتی با مردم جلوگیری کنند. تا چند سال پیش مهم ترین شگرد حاکمیت ، محروم سازی این گروه از روحانیون از دسترسی به رسانه ها بود .اما با توسعه رسانه های مجازی ، شرایط تغییر کرد. هوشمندی برخی مراجع تقلید منتقد و استفاده خردمندانه آنان از شبکه های تلویزیونی و سایر رسانه های غیر حکومتی، سران نظام را به اندیشیدن تدبیری دیگر – و البته ناجوانمردانه – واداشت.
اتهامافکنی های دروغ و تلاش برای سلب اعتماد و حتی ایجاد نفرت نسبت به منتقدان ، روش جاری حکومت ولایت فقیه در تمام سالهای گذشته بوده و این رفتار های غیرمنصفانه ، شامل حال بسیاری از افراد شده و می شود : از دانشگاهی تا حوزوی، از فعال اقتصادی تا تلاشگر فرهنگی ، از شیرزنان مدافع حقوق بشر تا جوانان دانشجو که حاضر نیستند بی کفایتی ها و ستم های حکومت را نادیده بگیرند. نحوه ترور شخصیت و دروغ پردازی های حکومتی علیه منتقدان ، متناسب با میزان جدیت آنان و نیز نفوذ بالقوه منتقد می باشد. البته همانگونه که اشاره شد شخصیت هایی که مورد کینه حکومت واقع می شوند به یک قشر و صنف تعلق ندارند .نگارنده به سهم خود بارها در یادداشت ها و مصاحبه ها نسبت به آنان ادای احترام کرده است. اما این یادداشت به صورت خاص در مورد روحانیون مردمی و عمامه به سرهای حکومتی است . طی حدود چهل سال ، دهها روحانی پاکدست و ستم ستیز، مورد کینه حکومت واقع شده اند و ماشین تبلیغاتی نظام، با اتهام افکنی های ناجوانمردانه و دروغ پردازی های منحصر به فرد سعی در تخریب ایشان داشته و متاسفانه به موفقیت هایی نیز رسیده است. به نظر من ، الگوی این گروه از روحانیون ، مرجع تقلید ساده زیست ، هوشمند و ستم ستیز سید صادق شیرازی است که با شجاعتی مثال زدنی در کنار مردم ایستاده و تفاوت رفتار سران جمهوری اسلامی با سنت نبوی را آشکار می سازد. توصیه هوشمندانه او به هواداران برای بهره گیری از جدیدترین فن آوری های اطلاع رسانی ، بر میزان کینه نهادهای سرکوبگر از او افزوده است . متاسفم که بگویم در مواجهه با این روحانی ظلم ستیز ، بسیاری از اصلاح طلبان نیز با رقبای اصولگرای خود همزبانی می کنند که قبلا در این مورد مطالب زیادی گفته و نوشته شده است . یادآوری مجدد شخصیت و منش سید صادق شیرازی و بازگویی کینه ورزی ها با او در این یادداشت ، تنها با این هدف انجام شد تا نقش نظام ولایت فقیه در سلب اعتماد اکثریت ایرانیان نسبت به معممان و روحانیان ، از نظرها دور نماند. سهم انکار ناپذیر برخی از عمامه به سرها در مفاسد و مظالم حکومتی ، سکوت اکثریت قاطع معممان در برابر اینپلیدی ها و تلاش پر هزینه رسانه های حکومتی برای تخریب چهره روحانیون منتقد ، سه عاملی است که ملجایت و مرجعیت روحانیون در جامعه ایران را به پایین ترین سطح خود در قرن های اخیر رسانده است. پس چه جای تعجب ، اگر یکاستاد دانشگاه ، یک فوتبالیست ، یکهنرپیشه نه چندان مشهور سینما و تلویزیون و ….می تواند اعتماد مردم را جلب و صدها میایونتومان وجه نقد برای کمک به زلزله زدگان جمع آوری کند اما حضور یک معمم در مناطق زلزله زده ، تلاش او برای ارائه گزارش از فاجعه و تقاضا از مردم برای کمک به آسیب دیدگان ، تا اینحد بازتاب منفی به دنبال دارد.