
علیرضا کیانی - در مقوله حفظ نظام، اگر بخواهیم در نگاه نخست برای جمهوری اسلامی دو ضعف بارز برشماریم از جمله میتوانیم از این بگوییم که جمهوری اسلامی از اعتراض در خیابان سخت میهراسد و در پیوند با نقطه ضعف نخست، از ارسال این تصویر به دنیا نیز، سخت اندیشه میکند. شاهد آنکه در روزهای پایانی آبان ۱۳۹۸، هسته سخت امنیتی در تهران در پذیرش تبعات فراوان اقتصادی تردیدی به خود راه نداد و اینترنت را قطع کرد و حتی پذیرفت ملامت وابستگان اقتصادی خود را بکشد ولی صدا و تصویری از ایرانِ مشتعل در آن روزها به دنیای آزاد مخابره نشود.
از شناسایی این دو نقطه ضعف و تامل در آن میتوان به دو بایدکرد و آنچه براندازان لیبرالدموکرات باید انجام دهند رسید؛ یکم، مطالعه و ایدهپروری، در حوزه مبارزات مدنی و خشونتپرهیز و انتقال آن به مبارزان کف خیابان در ایران. بر اساس پیامهای رسیده به شبکه فرشگرد که روابط میدانی با داخل کشور دارد، بخشی از معترضان اساسا نمیدانستند وقتی در جایی گرد آمدند چه باید بکنند و چگونه از خود محافظت کنند. این بیش از آنکه ناشی از کاهلی آن مبارزان غیرتمند باشد که امنیت خود را به خطر میاندازند و به خیابان میآیند، ناشی از تنبلی براندازان در خارج از کشور است که در این زمینه ناتوان عمل میکنند و شوربختانه برجای زوم بر میدان در ایران، بیشینه اوقات خود را خرج ناضروریات میسازند.
بایدکرد دوم که به نگر نویسنده باید بر آن جد و جهد تمام ورزید، انتقال صدای معترضان به خارج از کشور و پخش آن در مدیای بینالمللیست که در این حوزه نیز براندازان لیبرالدموکرات ایرانی ناتوان عمل میکنند. چرا تظاهرات سراسری آبان ۹۸ و کشتار بیسابقه خیابانی معترضان در ایران، در رسانههای میناستریم دنیا، آنگونه که بود، نمود نداشت؟ آیا این ناشی از ناتوانی معترضان خیابانی بود؟ بدیهیست که خیر! پویای شریف بختیاری که سیاوشوار جان بر کف نهاد و بر آتشِ خیابان زد و چنگ در گلوی هیولای ولایت نهاد و جان بر سر این فداکاریِ بیمانند گذاشت، دیگر چه باید میکرد که شایسته تلاش بیشتر ما برای ترویج این حماسه باشد؟ این ناتوانی بر گرده ما براندازان برونمرز است که نتوانستیم فشاری همهجانبه بر این رسانهها وارد کنیم و آنان را وادار سازیم که تظاهرات سراسری ایران را آنچنان که باید، بازتاب دهند.
موضع اتحادیه اروپا در قبال تظاهرات سراسری آبان ۹۸ که از زبان زینب زیادیِ* این اتحادیه بیان شد، و «دو طرف» را به توقف خشونت دعوت کرد، حیرتآفرین و شرمآور بود، ولی در عینحال، قابل درک نیز بود. اتحادیه اروپا در قبال گوریلهای غربستیز خاورمیانه، دغدغههای بنیادین امنیتی دارد و هراسناک از توان خرابکاری امنیتی - تروریستی زامبیهای تهران، یکی به نعل و یکی به میخ میزند؛ اما و هزاراما فراموش نباید کرد که اروپا اگر دغدغههای امنیتی دارد، دغدغه افکار عمومی خود را نیز دارد. آنجا لانه گوریلهای ولایی نیست، بلکه سامانه نیکوی لیبرالیسم سیاسی، این اتحادیه را مجاب میکند که به افکار عمومی خود توجه کند. براندازان لیبرالدموکرات ایرانی باید روی افکار عمومی در اروپا و البته آمریکای شمالی، سرمایهگذاری کنند و بهره و فایده خود را ببرند. بدونتردید، وجدانهای بیدار و جانهای هشیار در اروپا و آمریکای شمالی توان تاثیرگذاری بر خطوط سیاسی - امنیتی حاکم بر آن بلاد را دارند.
اصل، نجات ایران است
در خطوط بالا این ادعا مطرح شد که مخالفان جمهوری اسلامی از انتقال صدای براندازان داخل به خارج از کشور ناتوان بودند و شرحی بر این ناتوانی رفت؛ ولی اینکه چرا براندازان لیبرالدموکرات ایرانی در این زمینه ناتوان بودند، سخن فراوان است.
ولی دستکم نویسنده میتواند روی یکی از این چراییها پرتو بیفکند؛ آن اینکه شوربختانه مشاهده میشود که در بخش قابلتوجهی از اوقات، دشمن اصلی و غاصب خانه فراموش میشود و مناسبات حزبی و رقابتهای درونتشکیلاتی در خارج از کشور، اصل قرار میگیرند. راست آنکه نویسنده باور چندانی به کار حزبی در خارج از کشور ندارد، اگر قرار باشد مناسبات و شاخوبرگ حزبی و رقابتها و گرفتوگیرهای درونی آن اصل قرار بگیرند و تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی فرع ماجرا تلقی شود. نباید تنگچشمانه نظر به میوههای کال داشت وقتی قرار است حامیان مردم ایران در نجات بوستانی به نام ایران باشیم.
بر این اساس باید از شاخ و برگ حزبی کاست و بر تلاش بر تاثیرگذاری بر میدان افزود. اصل کار حزبی - تشکیلاتی در خارج از کشور بسیار سودمند است؛ اساسا کار سیاسی یعنی کار تشکیلاتی. اینکه شیرینعقلهایی هستند که گمان میبرند که با توییتزدن کار سیاسی میکنند، نباید این توهم را ایجاد کند که دیگر به تشکیلات نیازی نیست. بلکه کاملا برعکس! فعالیت تشکیلاتی در برونمرز، جدای از آنکه مشعل مبارزه در خارج از کشور را روشن نگاه میدارد، فایده روشن دیگری نیز دارد و آن اینکه فردای پس از جمهوری اسلامی، تشکیلات آبدیدهای وجود دارند که میتوانند سنگبنای مناسبات دموکراتیک سیاسی در درون کشور باشند؛ ولی در فعالیت سیاسی در برونمرز هشیار باشیم که به صیدهای لاغر رضایت ندهیم و فراموش نکنیم که صید نهایی آن هنگام بدست میآید که خبر سرنگونی تخت ولایت در ایران برسد.
در واقع براندازان لیبرالدموکرات ایرانی به سیاست در خارج از کشور بیشتر باید از دریچه «مبارزه» بنگرند نه «تحزب»؛ یعنی به فعالیت حزبی - تشکیلاتی به چشم ضرورتی برای پیشبرد بهینه مبارزه بنگرند و نه آنکه مبارزه را ذیل تحزب تعریف کنند؛ چه آنکه واقعیت این است که اصلیت تحزب ایرانی در درون مرزهای ایران معنی دارد نه در برونمرز.
بدیهیست که تاکید موکد نویسنده بر ضرورت مبارزه در خارج از کشور به معنای تغییر رژیم از خارج نیست که به هزار دلیل هیچروی مطلوب نیست. ولی هزارالبته که این باور ملازمهای با کمارجسازی فعالیت سیاسی براندازان در خارج از کشور ندارد که بماند، براساس آنچه در بالا رفت، گمان نویسنده این است که براساس آن شرحی که از نقاط ضعف جمهوری اسلامی رفت، وظیفه براندازان برونمرز به اندازه براندازان درونمرز پر ارج و با اهمیت است. براندازان لیبرالدموکرات باید صدای معترضان در خارج از کشور باشند و تلاشهای تشکیلاتی در برونمرز باید در جهت این اصل گام بردارند.
-----
*ابتدا این جناب امیر طاهری بود که به فدریکا موگرینی لقب «زینب زیادی» داد. برای معنای زینب زیادی میتوان به اینجا مراجعه کرد.